درد را از هر طرف خواندم ؛ عزیزم درد بود

درد را از هر طرف خواندم ؛ عزیزم درد بود
پشت خنجر خوردَنم از دستِ یک ؛ نامرد بود

درد دارد زندگی ؛ وقتی که میبینی به چَشم
مهرَبانی ؛ عاطفه ؛ از سینه حتی ؛ طرد بود

روزِگاری مهرَبانی قلبِ ما را می نواخت
بی مرامی جا نداشت ؛ آواره ای ولگرد بود

درد دارد ؛ از عزیزان زخم خوردن ؛ نازنین
می شود با اینهمه درد و ستم ؛ خونسرد بود

گشته ام بسیار دنبالِ جوانمردی ؛ ولی
رفته ؛ یا شاید شبیهِ سایه ای شبگرد بود

مریم شکوری تبریزی

پنجره را باز کن

پنجره را باز کن
بگذار نسیم عاشقی بوزد
تا در کنار هم
چند جرعه شادی نوش کنیم
چه زیبا و دیدنی
طراوت خیسی آسمان
شوق باریدن چشمانت
صدای گرم و مهربان
پرندگان مهاجر را ببینم
چشم باز میکنم
تا در پی رسیدن
به آرزوهای خود
از پلکان انتهای کوچه تنهایی ام
به سوی آسمان بالا بروم
ترنم ابرهای مسافر
مرا بیاد عطر گل رز
شال تو می اندازد
تنهایی شب من
با حضور مستانه تو
صفا پیدا میکند
برایم آوازی بخوان
تا صدای بلبلان فصل بهار
گوشم را نوازش کند
باغبان را خبر کنید
تا شاخه غصه هایم را هرس کند
و با قطرات اشک شوقش
من را سیراب کند
بگذار در باغچه زندگیم
بذر عاشقی بکارم
تا فردا میوه محبت بچینم
دو سه روزی بیش نمانده
تا دفتر خاطرات من
خط خطی شود
و نقطه پایان
در کنار پایم گذاشته شود


حسین رسومی

خوشا روز فرخنده نوروز ما

خوشا روز فرخنده نوروز ما
چنان روز فرخنده نیست روز ما
همه شاد و خندان درین روز عید
که دلها پر از مهر و دور از کید
درین روز فرخنده اید بهار
شود باغ و بستان همه لاله زار
چو جمشید بنا کرد این روز را
به دلها فکند مهر نوروز را
سر عشق دارد همه عاشقان
درین روز فرخنده باستان
درین روز پر رونق کسب و کار
همه شکر گزارند به پرور دگار
چنان لطف کرده است یزدان ما
سراسر شده شاد این ایران ما


قاسم بهزادپور

سـر و سـامـان منو

سـر و سـامـان منو
سـاحل اَمن و
سایه و سُرمه و ســوی چشم و
سَــرسبزی هر ســال منی


الهام مطلق

تورامن چشم درراهم بهارم

تورامن چشم درراهم بهارم
طراوت ازتوگیرم سبز،وارم

نشاط،سرزندگی،ازنوشکفتن
نمادِ زندگی،عشق ،امیدی

تودرسِ عشق راازنونوشتی
پسِ روزِسیاه،نوش دارویی

تودردل کاشتی،بذرِ جوانی
جوانه،نوشدن،ازسرگرفتن

توبارش رابرایِ دل سپردن
صدایِ رعدوبرقت،تاک خوردن

توجانم راهمیشه سبزگردانی
به حالِ دلم همیشه بارانی

تومیشورانی اندوهِ دیروزم
امیدوانگیزه ای برای فردایم

بمان جانِ بهارم،روزیِ پاییز
جوانه،نوشدن رابهم آمیز

برایم یک نمادی،غنچه باران
پرازحالِ خوشِ سرسبزماندن


فهیمه جانی پور

برای زخمی خزان تو از بهار دم مزن

برای زخمی خزان تو از بهار دم مزن
به لاله‌های واژگون ز بانگ سار دم مزن

برای خواب غنچه ها که خفته اند تا ابد
ز سوز لالایی باد و مهد خار دم مزن

برای نسل سوخته که می کِشد فراق عشق
نوید وصل را مده ز فال و یار دم مزن

برای چلچله بگو ز کوچ های ناتمام
ز مقصد و رهایی از بند و حصار دم مزن

برای ما که مانده ایم در خم کوچه های دل
ز جلوه‌های ماهتاب در شب تار دم مزن

ز رستخیر روزگار قیامت است حال ما
بر این پل صراط شک ز اعتبار دم مزن


به هفت سین حافظه چو ماهی قرمز تنگ
ز یاد ما رفته بهار ز نوبهار دم مزن

سارا اسمعیلی

ای دل عالم کباب دردمندان شما

ای دل عالم کباب دردمندان شما
می رسد روزی طبیب درد و درمان شما

از صبا دوشم دمادم این نوید آمد به گوش
صد هزاران نغمه خیزد از هزاران شما

چشم ‌ عالم باز بیند، در گلستان جهان
گونه گونش گل دمد، از ابر و باران شما

روزگاری آید اندر پیشتازان زمین
دیدهء ابنای دوران، جمله حیران شما

از گذار ماه و سالَم، این عجب نبود، رسد
عاقبت روزی به پایان این زمستان شما

دل قوی دار ای پسر، کاندر خراب آباد جور
می شود روزی عمارت کاخ ویران شما

گر به سر آمد چو رستم رخشت اندر روزگار
کی رود از خاطرم میدان و جولان شما

تا ابد اینسان نمی ماند مدار دور چرخ
بشکند بی شک حصار حصر و زندان شما

صد یقین دارم سروشا، باز بیند این جهان
پرچم آزادگی، بر بام و ایوان شما

سروش فارسیانی

چه کس اندازه ی من می‌تواند همدمت باشد

چه کس اندازه ی من می‌تواند همدمت باشد
دلت وقتی گرفته شانه ای سهم غمت باشد

گل همواره خوشبخت بهار آرزو هستی
به شرطی چکه چکه اشکهایم شبنمت باشد

شده نوروز و غیر از این ندارم آرزویی که
بهارم مست و عطرآگین یاس و مریمت باشد

نگو از دوری و از فاصله، جز من در این دنیا
چه کس سنگ صبور و رازدار و محرمت باشد

میان گریه ها از دوری ات در خود فرو ریزم
ببخش این شانه ی لرزان که می‌خواهد بمت باشد

حسودم من به بادی که وزیده باز هم سویت
مبادا شانه بر موهای چون ابریشمت باشد

کنارم نیستی و جا برای شادمانی نیست
دل دیوانه نیت کرده لبریز از غمت باشد

تو خورشید درخشان منی و خوب می‌دانم
هزاران بار اگر دورت بگردم هم کمت باشد

به شوق بازگشتت گریه کرده باز هم نوری
چه کس این گونه عاشق در تمام عالمت باشد؟


آرمین نوری