تا صدایت گوش هایم را نوازش می کند

تا صدایت گوش هایم را نوازش می کند
تار و سنتور و نی و آواز می خواهم چکار

آغوش تو یک مکان معمولی نیست

آغوش تو یک مکان معمولی نیست
«هذَا البَلَدِ الأمینِ» آرامش هاست

ترسیدن ما چون که هم از بیم بلا بود

ترسیدن ما چون که هم از بیم بلا بود
اکنون زِ چه ترسیم که در عینِ بلاییم

آدم‌هایی که ما را رنج می‌دهند ،

آدم‌هایی که ما را رنج می‌دهند ،
خیلی اوقات رنج کشیده‌هایی هستند که
از زخم‌های خودشان نتوانستند عبور کنند ...

سه گانه نیویورک

یک روز فردی قدم به زندگیتان خواهد گذاشت
و شما را متوجه خواهد کرد
که چرا هرگز با هیچکس دیگری دوام نیاوردید...

بنا به ماندن اگر باشد ،

بنا به ماندن اگر باشد ،

من آدم در سایه بودن نیستم ...

اینکه مخفی ام کنی و کسی وجودم را حس نکند …

اینکه بودنم را نفی کنی …

باید شانه به شانه قدم بزنیم

تمام پیاده رو های شهر را

باید تمام کافه های شهر ؛

شاهد دو نفره هایمان باشد ...

باید احساس کنم بودنت را !

من از دوست داشتن های یواشکی بیزارم ...

یاد بگیر چه زمانی متوقف کنی،گفتن چیزهایی،

یاد بگیر چه زمانی متوقف کنی،گفتن چیزهایی،
بیش از آنچه افراد ،به دانستن اش نیاز دارند

عشق وعاشقی

میدونی من اهل عشق و عاشقی و این چیزا نیستم
آخرش به خودت میای و میبینی،
یا تو داری به اون آسیب میزنی یا اون به تو!
پس فایدش چیه؟

بگذار بگویند مغرور است !

بگذار
بگویند مغرور است !

بگذار بگویند چشم به نگاه هیچکس نمی دوزد ...
اصلا بگذار هر که هر چه می خواهد بگوید ؛
تو که بیایی
خواهند دید !
آن مغرور
تنها ناز و نیازش را
خرج هر غریبه ای نمی کرده
بگذار ببینند
عاشقی می کند
می خندد
در آغوش می گیرد
چشم می دوزد
اما
تنها ، به نگاه تو
بگذار هر که هرچه می خواهد بگوید
تو که بیایی
دنیا ، آن روی مرا خواهد دید ؛
آن روی پنهانم را !
آن روی عاشقم را ....