اینکه تو یه جای درجه یک بشینی

اینکه تو یه جای درجه یک بشینی
دلیل نمیشه که آدم درجه یکی باشی !

لبخند به لب، چه شعر نابی شده ای

لبخند به لب، چه شعر نابی شده ای
خوش نغمه، چه کبک لب آبی شده ای

برخیز و در آیینه خودت را بنگر
تا پی ببری چه آفتابی شده ای

شهراد_میدرى

ساعاتی پس از صبحانه

ساعاتی پس از صبحانه
در این صبح سراسر تعطیل
چه فرق می‌کند
تن
به آن ساتن لغزان و خنک بسپاری
یا به تکه‌ای از آفتاب پاییزی که دارد
در به در و پنجره به پنجره
دنبالت می‌گردد

از طرز نگاهم باید حدس می‌زدی
که من ظاهرا
فراموش‌کار و سر به هوا
خطوط کشیده‌ی اندامت را دقیق
تا مرز نامرئی‌شدن هرچه پیراهن
از بَر کرده‌ام

اگر می‌دانستی جایت
سر میز صبحانه چقدر خالی است
و قهوه منهای شیرین‌زبانیِ تو
چقدر تلخ،
من و این آفتاب بی‌پروا را
آن‌قدر چشم‌انتظار نمی‌گذاشتی

قهوه‌ات دارد سرد می‌شود
و طاقت آفتاب نشسته بر صندلی‌ات طاق

مگر چقدر طول می‌کشد
انتخاب پیراهنی که ساعتی دیگر
باید از تن درآوری؟


عباس صفاری

لبریز می‌شوم

لبریز می‌شوم
با سلفی گرفتن ، در کنارت
می‌شود اندکی زودتر بیایی
طرح بوسیدن‌ لبخندمان یکی شود

عبدالله_احتشامی

من سر به تنم زیاد بود از اول

من سر به تنم زیاد بود از اول
شالوده‌ام از تضاد بود از اول

ابعاد مرا عشق به‌هم ریخته بود
روحم به تنم گشاد بود از اول!

جلیل صفربیگی

گریه نکن ری را

گریه نکن ری را

راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است

دوباره اردیبهشت به دیدنت مى آیم...

سید علی صالحی