جفت آدم،

جفت آدم، یک جایی توی دنیا، مشغول است. فقط باید پیدایش کنی.
جمعیت، زیاد است و جفت ها، قروقاتی. پیدا کردنش، سخت است.
بابام همیشه، جوراب های لنگه به لنگه می پوشید.
مادرم حیفش می آمد جورابی را که لنگه نداشت، دور بیندازد.
فکر می کرد لنگه ی دیگرش پیدا می شود. هیچ وقت هم پیدا نمی شد.

فریبا_وفی

پیراهن سرخ به تو می آید

پیراهن سرخ به تو می آید
یا تو به پیراهن سرخ؟
شکوفه ها را باد باردار می کند
یا زیبایی تو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو‌؟
تقویمِ چار فصلِ دلم را ورق زدم
آن برگ‌های سبزِ سرآغاز سال کو؟

زندگی همیشه اونجوری که میخواهیم نیست

زندگی همیشه اونجوری که میخواهیم نیست
می دونی ، زندگی برنامه های دیگه ای داره !
همینی که هست ، زندگی همینه ...

چیزی که من یاد گرفتم اینه که مردم

چیزی که من یاد گرفتم اینه که مردم
توانایی انجام هر کار وحشتناک و غیر قابل تصوری رو با یکدیگر دارن

مردم از هر چیزی سخن می گویند

مردم از هر چیزی سخن می گویند
به ویژه از آنچه درباره اش هیچ نمی دانند

شنیده ای بعضی از آدمها

شنیده ای بعضی از آدمها
عجیب و غریب خوب هستند؟!
آنها را مادر صدا می کنند ؛
خدا هم خوب میداند
آنها خود بهشت هستند ...

من سنگ نیستم

من سنگ نیستم
فقط دیگه حس خوبی به کسی ندارم
یه آدمایی اومدن تو زندگیم
که یه سری از باورهامو از بین بردن ...