هیچی واضح‌تر از بوی عطر،

هیچی واضح‌تر از بوی عطر،
.
.
.
.
.
.
تو رو پرت نمی‌کنه به روزای خوشی که الان برات همه‌ش تاریکه.

+بوها فوق العاده اند..من یه بویی بهم بخوره چنان آرامش میگیرم..

بوی رنگ...:))وآخرین مطلب مرداد خدایا خودت پناه مون باش

زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست

زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست

آب را گرمای تابستان گوارا می‌کند

جز نوازش شیوه‌ای دیگر نمی‌داند نسیم

دکمه‌ی پیراهنش را غنچه خود وا می‌کند.


"کاظم بهمنی"

بعضی رابطه ها مثل "کنکور هنر" میمونه...

بعضی رابطه ها مثل "کنکور هنر" میمونه...
.
.
.
.
.
.
تو سوال حس ات رو درمورد یک تصویر میپرسه

اما چیزی که واسش مهمه، حس تو نیست...

حسیه که خودش مدنظر داره

بغض گلوی ما را باری تو ترجمان باش

از خویش می گریزم در این دیار، باران

دلتنگ روزگارم  بر من ببار، باران

بغض گلوی ما را باری تو ترجمان باش

ای بی شکیب باران ای بی قرار، باران

در هق هق شبانه ماند بعاشقی مست

نجوای ناودانها در رهگذار باران

از همرهان درین باغ با من چه مهربان بود

بیدی که گریه میکرد در جویبار باران

بر فرق کوه بشکن مینای همتت را

خشکید چشم چشمه از انتظار، باران

با خنجر زلالت بشکاف پرده ها را

اسب و سوار گم شد در این غبار، باران

از آن غزال زخمی برگیر خستگی را

با کاسه های سنگاب در کوهسار، باران

وه زانکه دل بریدن از خویش و با تو بودن

تا روزهای پیچان تا آبشار، باران

دلتنگ این دیارم ای غمگسار پرتو

در من ترانه سرکن با این بهار، باران

     "پرتو کرمانشاهی"

«أعود الیک، کما یعود الیتیم الى ملجأه الوحید»

غسان کنفانی یه‌جا در مقابل ابراز دلتنگی و گلایه‌های طرفش،

یه حرفی زده که به نظرم اگه واقعا ته دل کسی چنین حسی باشه، ته ته عاشقیه.

.
.
.
.
.
.
میگه من هرجا که باشم و هرکجا که برم،

آخرش «أعود الیک، کما یعود الیتیم الى ملجأه الوحید»

، برمی‌گردم پیش تو، مثل یتیمی که به تنها پناهگاهش برمی‌گرده.

عشق که همیشه عشق نیست

عشق که همیشه عشق نیست
بعضی وقت ها آواز کلاغی ست
که از تنهایی
آدم دل به قار قارش می بندد


امیروجود

+حرف حساب

اشتباه ... از ما بود !

اشتباه ...
از ما بود !
که فکر می کردیم ،
مانند خودمان !
تا آخر ...
پای گفتن :
دوستت دارم !
می ماند ...


مهدی_قاسمی_نسب

خسته ام

خسته ام
مثل جنگ ناتمامى که تمام شده
و از پشته هاى کشته هاش
خاکریزِ خون برآمده
بى آن که کسى بداند
دشمن
کدام مان است،
خسته ام
مثل شاعرى
که اواخر همین سطر
به خواب مى رود...


کامران_رسول_زاده