برای زندگی کردن ،
عمرِ کوتاهیست !
اما ...
فرصت بسیار است !
برای اینکه دلیل ،
حال خوب و خوشحالی !
دیگران و عزیزانمان باشیم .
در قرنی هستیم که ،
پایان ان را نخواهیم دید !
خواهیم رفت ،
بدون ذره ای از مال دنیا !
پس خوش بحال انها ،
که دعای خیر دیگران !
توشه و بدرقه راهشان است .
مهدی_قاسمی_نسب
تنهایی ...
این نیست که ،
کسی را نداشته باشی !
یعنی ...
در میان جمع باشی !
اما ...
قلبت کسی را می خواهد !
که در ان میان نیست .
مهدی_قاسمی_نسب
برای این تن ،
خسته ...
دلبری باید یافت !
که زورش به ،
زخمهای دلت برسد .
مهدی_قاسمی_نسب
گفتم :
می خواهم هر روز ،
دور دنیا را بگردم !
گفت : مگر می شود !
گفتم :
طُ ...
ثابت کن ،
دنیای من هستی !
آغوشت ...
کافیست ،
تا من هر روز !
دور دنیا را بگردم .
مهدی_قاسمی_نسب
خودمان نخواستیم !
وگرنه خوب بلد بودیم ،
چه کنیم !
که کنارمان باشد .
اما زمانی که ارزش
ادمها را نمی فهمند .
اجباری نیست !
ترجیح این است که ،
دست همان ها که
لیاقتشان را دارد !
سپرده شوند .
مهدی_قاسمی_نسب
عشق ...
گذشت ، وفاداری و
صداقت می خواهد !
می دانی ،
عاشقی ...
نه کار آسانی است ،
و نه توان هر مدعی !
بلدی می خواهد .
مهدی_قاسمی_نسب
چو چند روزی ،
طبیب حال بیمارم شوی !
عهد کردم ،
تا که عمری باقی است !
مرهم حال پریشانت شوم .
مهدی_قاسمی_نسب
ما به ...
پاییز و تنهایی
شب و دلتنگی
غروب و دلگیری
عادت کرده ایم !
راستی ...
تُ بگو ؟
به او عادت کرده ای !
مهدی_قاسمی_نسب
گفتن ...
واژه ای اشتباه !
کافیست برای ،
ویران کردن دل ادمها !
درست مثل زمانی ،
که گفت ...
دوستت دارم !
مهدی_قاسمی_نسب
باختن ...
همیشه ام بد نیست !
اگر قمارِ دل باشد ،
و ...
برنده این بازی !
چشمان زیبای یار ...
مهدی_قاسمی_نسب