تو اگر بخواهی..

تو اگر بخواهی
زندگی
آغوشِ دوست داشتنی‌ خواهد شد
 
تو اگر بخواهی
دست می‌کشم از مرگ
و هرآنچه را که برایم مانده است
در آغوش می‌کشم
 
به اندازه‌ی چهارده ساعت پرواز
به اندازه‌ی همه‌ی روزهای طولانیِ این‌جا
دلم به اندازه‌ی تمام حسرت‌هام
تنگت است
 
به عکس‌های دو نفره‌مان نگاه می‌کنم
حالا
دلم برای خودم تنگ می‌شود
 
روزهایی که بیشتر می‌خندیدم
روزهایی که اتاق هوای بیشتری داشت

روزهایی که تو را داشتم ..


"سیدمحمدمرکبیان"

عشق

گاهی وقتا که نیش‌ِتو وا می‌کنی و
منو می‌خندونی
با خودم فکر می‌کنم :
حالاس که می‌تونم بمیرم
بعد دیگه عاقبت‌بخیر می‌شم .

وقتی پیر بشی و
به من فکر کنی
منو مث همین امروز می‌بینی
اونوقت تو عشقکی داری

که هنوز جوونه !


"برتولت برشت"

                          

ای فرستاده سلامم به سلامت باشی

ای فرستاده سلامم به سلامت باشی
غمم آن نیست که قادر به غرامت باشی

گل که دل زنده کند بوی وفایی دارد
تو مگر صاحب اعجاز و کرامت باشی

خانه ی دل نه چنان ریخته از هم که در او
سر فرود آری و مایل به اقامت باشی

دگرم وعده ی دیدار وفایی نکند
مگر ای وعده ، به دیدار قیامت باشی

شبنم آویخت به گلبرگ که ای دامن چاک
سردت گر همه با اشک ندامت باشی

می کنم بخت بد خویش شریک گنهت
تا نه تنها تو سزاوار ملامت باشی

ای که هرگز نکند سایه فراموش تو را
یاد کردی به سلامم به سلامت باشی ..


" هوشنگ ابتهاج "

دنیادارد از شعرهای عاشقانه تهی میشود..

دنیا

دارد از شعرهای عاشقانه تهی می‌شود
و مردم نمی‌دانند
چگونه می‌شود بی‌هیچ واژه‌ای
کسی را که این همه دور است
این همه دوست داشت !


"لیلاکردبچه"

یعنی نمی خواهی ام!!!

دلیل نیامدنت از این دو حالت خارج نیست ؛
یا نمی‌خواهی‌ام،
یا ...
یاابوالفضل !

یعنی نمی‌خواهی‌ام ؟!


"بهرنگ قاسمی"

راهی بیراه

همیشه راهی باز پیدا می‌شود
همین‌که خیال می‌کنی
رسیده‌ای به قرار
راهی بیراه
مثلِ سگی وفادار
پوزه‌اش را باز
پیشِ پایت می‌گذارد
تا دوباره دور شوی
دور
از قراری که

خیال می‌کردی


"شهاب مقربین"

گم شده ای..

گم شده ای
راس ساعت دو صفر و دو صفر دقیقه
که پیدا شوی شاید ..

نگرانی ام از نیمه شب است و سرما
و تابلوهایی که نکند با باد چرخیده باشند !

پیاده رو ها را به کفش هایت مبتلا نکن
بگذار پا نخورده بماند این برف
و به راه های بهتری فکر کن
مثلا
همین جا توی آغوش من هم
می شود گم شوی
راس هر ساعتی که دلت خواست

که پیدا شوی شاید ..


"مهدیه لطیفی "

قوی نیستم اگر شعری می نویسم..

قوی نیستم اگر شعری می‏‎نویسم
باد قوی نیست اگر لباس‏‎های روی بند را تکان می‎دهد .
غروب ساعت غمگینی است
نمی‎تواند حتی گلدانی را بیندازد
و غم کمی جا‎به‎جا شود.
در خانه نشسته‎ام
زانوهایم را در آغوش گرفته‎ام
تا تنهایی‎ام کمتر شود
تنهایی‎ام
کمد پر از لباس
اتاقی که درش قفل نمی‎شود
تنهایی‎ام حلزونی است

که خانه‎اش را با سنگ کشته‎اند .


"الهام اسلامی"

گنجشک های کوچکی که روی لب هایم جاگذاشتی..

از پشت آیفون
گنجشک‌های کوچکی
که روی لب‌هایم
جا گذاشتی
تخم گذاشتند
جوجه‌های کوچکم
حالا بزرگ شدند

و رد تو را می‌گیرند


"بهاره رضایی"

بوی صبح می دهی..

بوی صبح می‌دهی ،
و گنجشک‌ها
در خنده‌هایت پرواز می‌کنند ..
حسودی‌ام می‌شود
به خیابان‌ها و درخت‌هایی ،
که هر صبح
بدرقه‌ات می‌کنند ...

حسودی‌ام می‌شود
به شعرها و ترانه‌هایی که می‌خوانی
خوشا به حال کلماتی ،
که در ذهن تو زیست می‌کنند !

دلم می‌خواهد
یک‌بار دیگر
شعر را
خیابان را
تمام شهر را ،
با کودک مهربان دست‌هایت
از اول ،
قدم بزنم ..


"مریم ملک دار "