پرنده در برف

پرنده
در برف
با نگاهی به ابدیّت
تسلیم
نشسته بود
نه در انتظارِ بهار
نه در تمنّای گرما
بال بال نمی زد
آرام بود
و
خشنود به آنچه هست!


فرشته سنگیان

تنهایی

هر روز مرا گریستی تنهایی 

با خاطره‌هام زیستی تنهایی

شش دانگ تو را سند به نامم زده‌اند 

ارث پدرم که نیستی تنهایی !

برای با تو بودن

برای با تو بودن
عمری ست در حسرت باران مانده ام
همچون پنجره ای تنها
که تمام روزهای عمرش دلگیر شد
شبیه غروب جمعه های زمستان،
هر چند در میان این ایام اندوهگینِ تقویم
غرور آسمان حکایت از
فصل پنجم زندگی دارد!


مرتضی سنجری

شانزده سال

بعدِ صبحانه ابروهایش بالا رفت. دنبال کیفش روی صندلی کناری گشت.
درش باز بود.
پاکت سیگارش را درآورد.
با چشمهای مهربان تعارف کرد:
- سیگار؟
ماتِ اداهایش، لبخند زدم :
- نه!
یکی گذاشت کنار لبش.
گوشهء دیگر لبش گفت:
- " هر وخ بعد ِ صبونه دلت سیگارخواس،... -"خــواس" را کشیده و دلبرانه گفت
– کبریت زد، نگرفت.
کبریت دوم گرفت.
جمله اش را تمام کرد: - ...بدون که سیگاری شدی!"
خندیدیم، خنده اش رفت پشت ِدود غلیظ اولین پک که صورتش را هم از من گرفت.
آخرین جرعهء چای صبحانه که از ته لیوان سرازیر شد روی زبانم، دیدم شانزده سال است بعدِ صبحانه به او فکر می‌کنم.

سید_محمد_سیادت

گاهی برو ، گاهی بمان

گاهی برو ، گاهی بمان
گاهی بخند، گاهی گریه کن
گاهی حرف بزن، گاهی سکوت کن
گاهی رها شو ، گاهی ببخش
گاهی اعتماد کن ، گاهی فراموش کن
گاهی زندگی کن ، گاهی باور کن
گاهی بزرگ باش، گاهی کوچک
گاهی چتر باش ، گاهی باران
گاهی دریا ، گاهی برکه
گاهی همه چیز ، گاهی هیچ چیز

اما
همیشه و همیشه
"انسان " باش ...

ماجرای من و تو، باورِ باورها نیست

ماجرای من و تو، باورِ باورها نیست
ماجراییست که در حافظهِ دنیا نیست
نه دروغیم نه رویا نه خیالیم نه وَهم
ذاتِ عشقیم که در آینه ها پیدا نیست

محمدعلی بهمنی

آزادی

از ترانه‌های من اگر
گل را بگیرند
یک فصل خواهد مرد
اگر عشق را بگیرند
دو فصل خواهد مرد
و اگر نان را
سه فصل خواهد مرد
اما آزادی را
اگر از ترانه‌های من،
آزادی را بگیرند
سال، تمام سال خواهد مرد.