قایقم را موج گیسویت ربود

قایقم را موج گیسویت ربود
رفتْ از کفْ هر چه که بود و نبود

معنیِ خاسر در این دنیا منم
از فراقت باز می‌گویم، چه سود؟

آخر هر قصه می‌بینم تویی
سمت دریا می‌رود شعرم چو رود

همچو قالی زیر پایت بوده‌ام
می‌چشیدم عشق را با تار و پود

چون سپاهی، وعده‌هایت صادق است
گفته بودی می‌روی اما چه زود

نازنینا انتقام از من نگیر
من یهودی نیستم، داد از یهود

پشت عشق ما دعاها کرده‌اند
ای دو صد لعنت به چَشمان حسود

دیگر از عشقت برایم هیچ نیست
رفتْ از کفْ هر چه که بود و نبود...

مصطفی خادمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد