معلم می‌گوید مرگ در راه ایمان افتخار بزرگی است

معلم می‌گوید وقتش شده که خودمان را
برای نخستین اعتراف و نخستین عشاء ربانی
آماده کنیم، تمام سؤال و جواب‌های کتاب شرعیات را
حفظ کنیم، کاتولیک‌های خوبی بشویم،
خیر را از شر تشخیص بدهیم و اگر لازم شد
جانمان را برای ایمانمان فدا کنیم.
معلم می‌گوید مرگ در راه ایمان افتخار بزرگی است
و پدر می‌گوید مرگ برای ایرلند افتخار بزرگی است
و من مانده‌ام که آیا اصولاً
کسی می‌خواهد ما زنده بمانیم؟

سلام ای شب معصوم !

سلام ای شب معصوم !
سلام ای شبی که چشمهای گرگ های بیابان را
به حفره های استخوانی ایمان و اعتماد بدل می کنی
و در کنار جویبارهای تو ، ارواح بید ها
ارواح مهربان تبرها را می بویند
من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرفها و صداها می آیم
و این جهان به لانهٔ ماران مانند است
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که تو را می بوسند
در ذهن خود طناب دار تو را می بافند .
سلام ای شب معصوم !

فروغ_فرخزاد

درد بی درمان شنیدی؟

درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین!
بی تو بودن، درد دارد!
می زند من را زمین
می زند بی تو مرا،
این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است،
صعب العلاج یعنی همین!

فریدون مشیری

گفتن «دوستت دارم»، همیشه شبیه دل به دریا زدن است،

گفتن «دوستت دارم»، همیشه شبیه دل به دریا زدن است،
رها کردن تیری که دیگر هرگز به کمان باز نمی گردد.
"دوستت دارم" هر سرانجامی که بیابد،
این تیر که رها شود، دیگر هیچکس آن آدم قبلی نخواهد بود...

امیرحسین_کامیار

بیا کمی رها شویم

بیا کمی رها شویم
از دردهای امروز
نگرانی های فردا
و غم های دیروز.
بیا کمی حال را در آغوش بگیریم.
حالِ ما خالیست از حالِ خوب...!
بیا کمی زندگی کنیم

رومینا_معین_زاده

لبخند

به نظر من آنچه درباره صفا و زیبایی
چهره آدمی می گویند به لبخند او بستگی دارد.

اگر لبخند چهره ای را زیباتر کند،
آن چهره زیباست.
و اگر لبخند در چهره ای اثر نگذارد،
آن چهره صفا و زیبایی ندارد،
اما اگر لبخند صورت کسی را بدریخت و بد آمدنی کند،
آن صورت از اصل زشت است ...!

موهایت را ببند!

موهایت را ببند!
این فصل
به بادهایش معروف است،
دل من
به هوایی شدن....


محمدابراهیم_گرجى

تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت

تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت
تو حال تشنه ندانی که بر کناره جویی!
سعدی

آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است

آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد، گداست!

چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم

چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم

مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم

طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری


غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم

وحشی_بافقی