دست به دامان اوج آسمان شده ام

دست به دامان اوج آسمان شده ام
دور و دورتر می شوم
از تمام خاطراتم بر روی زمین
صف به صف ایستاده تشویقم می کنند
اما هنوز نگاهی به زمین
سمت گاه بودنم
خاطراتم را چه کنم
و زمزمه میکنم با خویش
راضی باشد با ستارگانم
اما لرزش چانه ام نمی گذارد
اشکها امانم را بریده
هنوز هم دلی پر از شعور
برای لحظه ای ندیدنت
میان سرم درد میگیرد


مرتضی دوره گرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد