چه کس اندازه ی من می‌تواند همدمت باشد

چه کس اندازه ی من می‌تواند همدمت باشد
دلت وقتی گرفته شانه ای سهم غمت باشد

گل همواره خوشبخت بهار آرزو هستی
به شرطی چکه چکه اشکهایم شبنمت باشد

شده نوروز و غیر از این ندارم آرزویی که
بهارم مست و عطرآگین یاس و مریمت باشد

نگو از دوری و از فاصله، جز من در این دنیا
چه کس سنگ صبور و رازدار و محرمت باشد

میان گریه ها از دوری ات در خود فرو ریزم
ببخش این شانه ی لرزان که می‌خواهد بمت باشد

حسودم من به بادی که وزیده باز هم سویت
مبادا شانه بر موهای چون ابریشمت باشد

کنارم نیستی و جا برای شادمانی نیست
دل دیوانه نیت کرده لبریز از غمت باشد

تو خورشید درخشان منی و خوب می‌دانم
هزاران بار اگر دورت بگردم هم کمت باشد

به شوق بازگشتت گریه کرده باز هم نوری
چه کس این گونه عاشق در تمام عالمت باشد؟


آرمین نوری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.