برای زخمی خزان تو از بهار دم مزن

برای زخمی خزان تو از بهار دم مزن
به لاله‌های واژگون ز بانگ سار دم مزن

برای خواب غنچه ها که خفته اند تا ابد
ز سوز لالایی باد و مهد خار دم مزن

برای نسل سوخته که می کِشد فراق عشق
نوید وصل را مده ز فال و یار دم مزن

برای چلچله بگو ز کوچ های ناتمام
ز مقصد و رهایی از بند و حصار دم مزن

برای ما که مانده ایم در خم کوچه های دل
ز جلوه‌های ماهتاب در شب تار دم مزن

ز رستخیر روزگار قیامت است حال ما
بر این پل صراط شک ز اعتبار دم مزن


به هفت سین حافظه چو ماهی قرمز تنگ
ز یاد ما رفته بهار ز نوبهار دم مزن

سارا اسمعیلی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.