ای سرو دوستت میدارم

ای سرو دوستت میدارم
در آسمان صاف
تو قطره آبی
در طوفان پاییز
تو ذره ی آفتابی


رضا اکبرزاده

مدار بی کسی ام

مدار بی کسی ام
حلقه ی به دار آویختن
خیانتی است, آشکار!
بر طبل بی خیالی ام نکوب
افرا!
من سالهاست
تو را
گم کرده ام!


علی نصیری

چه می‌شد اگر من زخمی آفرینش نبودم

چه می‌شد اگر
من زخمی آفرینش نبودم
بوی این زمین بی‌روح را نگرفته بودم
کمی مثل این مردم نشده بودم
عصاره‌هایی از دروغ
غرور
ترس
و هوس
در من ندویده بود
و آنگاه
من اندکی
لایق چشمان تو بودم


علیرضا غفاری حافظ

تا حرف زدم چشم تو خاموشیم آموخت

تا حرف زدم چشم تو خاموشیم آموخت
از غصه و غم روی فراموشیم آموخت
یک سینه پر از درد سخن داشتم این بار
بی حرف و سخن عشق تو مدهوشیم آموخت
از درگه تو باده و می ساغرِ جان ریخت
چون توبه کنم؟لذّت مِی نوشیم آموخت
در عقل غنودیم پریشان شده این خواب
از عقل رها گشته و بی هوشیم آموخت

تقدیر ازل بود که اسرار نهفتند
وین راز نهان عشق تو در گوشیم آموخت
تا مِهر شدم عشق تو رسواییم افزود
من غرق گنه دوست خطا پوشیم آموخت

سجاد حقیقی

زخم دلم تازه تر از تازه شد

زخم دلم تازه تر از تازه شد
با برشی از وسط اندازه شد
این برش و زخم و کمی بی کسی
خانه شد و در بدنم سازه شد
عقده ی سر بسته ی این گریه ها
منفجر و پهنه ی دروازه شد
هر ضربان و تپش قلب من
در نظرش صورت پردازه شد
این‌همه مهری که بنا کرده است
در همه جا شهره و آوازه شد
لرزه و پس لرزه رسید و سعید
زخمی از این زلزله ی تازه شد


سعید آریا

تو می آیی ,

تو می آیی ,

با قاصدکی از ماه و شبنم هایی

از گلهای همیشه بهار که از

چکه های لبخندت روییده

تازه می کنی , هوای پژمرده ی احساس مرا

چشمان بی خوابم را می بوسی

زنبق دستهایت مرا در آغوش می کشد

و بودن را در سرخرگ لحظه ها می ریزد

آنگاه , اشک شوق ماه می چکد

بر دامن شب

و در سایه ها می رقصند

نوارهای نقره ای نور

وقتی هنوز , پرنده ی باور بر

بام شانه های من است

در گوش لحظه ها می نوازند

آویزهای بلور صبح و من باز ,

لب چشمه سار عادت می بافم

تار و پود خیالت را

صدای رویاها می آید

که آهسته و پیوسته تو را می خوانند


زهرا یوسفی

ساز ک کوک شود یا شاد مینوازد یا غمگین

ساز ک کوک شود یا شاد مینوازد یا غمگین
یا محلی یا سنتی...
گفتی مهربان شده ای ؟؟؟
آری
تو که باشی ساز من کوک میشود
کوک میشود روی مهربانیت
میشود راحت تکیه داد , شعر گفت , و اهنگ تو را نواخت...
اصلا میشود قفلی زد روی آهنگ تورج شبانخانی و از چشمهای تو گفت ...
هنوزم چشمای تو مثل شبای پر ستاره است
هنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوباره است
عمر دوباره که نه جان دوباره
انگار یک جان ب جانم اضافه میشود,
و یک کوک تازه ب سازم
تمام...

حجت هزاروسی

در وُسعَتِ یک دریا ؛

در وُسعَتِ یک دریا ؛
ماهی نَشُدَم هرگز !!!
تا فُرصَتِ یک رویا ؛
راهی نَشُدَم هرگز !!!

اَفسوسِ مَرا دَریاب ؛
ای هَمسَفَرِ فردا ... !
نَم در شَبِ چشمِ من ؛
پِنهان شُدِه و پیدا !!!

ظُلمَت کَدِه یِ دنیا ؛
زِندانیِ عاشِق ها ... !
این حَبسِ مَرا کَم کُن
بانویِ شَقایِق ها ... !

آرامِشِ طوفانی ... ؛
فانوسِ حَقایِق ها !!!
کابوسِ مَرا بَس کُن ؛
گهوارِه یِ قایِق ها !!!

تنها شُدِه در خویشَم ؛
افسُردِه و بی حالَم !!!
من آدَمَک چوبی ... ؛
در مَزرَعهِ یِ کالَم !!!

زَنجیرِ مَرا بِنگر ... ؛
هَم بَندِ سَبُک بالَم !!!
اُفتادِه به فِنجانی ؛
تَصویرِ تو در فالَم !!!

دریا زَدِه شُد حالَم ؛
ماهی شُدِه اَم بانو !!!
تا فرصَتِ یک رویا ؛
راهی شُدِه اَم بانو !!!

احسان پیرحیاتی