عاشق شورشی ترین

عاشق
شورشی ترین
انسان جهان است
و شاعر
شورشی ترین عاشق
شعر باید
شورشی باشد
تمام عیار
بر ضد نظم مستقر
در زبان خاموشان


غلامرضا منجزی

در لای پیچک موهای تو

در لای پیچک موهای تو
هوایی بر نفس خویش یافتم
که من آن شاعر و جادوگرم
کز برای تو غزل می ساختم
هرچه از تو می نگارم
چون شکر ریز غم است
با صد امیدو آرزو
از تو گویم,باز کم است
در بی وفایی از همه دلبرها سری
در میان دشمنانم از همه دشمن تری
دل را چه گویم تا کند ترک تورا
تا شبی مستی به کار آید
در صف خیال خاموشم
تویی آن اولی

شادی خانی

یه جزیره م

یه جزیره م
تک و تنها
تو دل امواج دریا
خاک من سرخ,دلم از سنگ
تا که من روی تو دیدم
خاک سرخم آتشی شد
دل سنگم را بسوزاند
غرق چشمای تو گشتم
ساحلم, ویرانه شد
قلب سنگم,قلب یک دیوانه شد.

سارا بیگلری

برای من عاشق دل خسته و گرفتار, از عشق بگو

برای من عاشق دل خسته  و گرفتار, از عشق بگو
با من بنما, مهر و محبت را نه یکبار, از عشق بگو
هیچ سخنی از دوستی و مهر و وفا تو نگو
این همه میل و خواهش از من‌بی قرار, از عشق بگو
این همه دیوانگی را دیدی باز گفتی عاشقم
آمدی بر این سرای دلداده پر اسرار, از عشق بگو
گفتم عاشق که شدی از رسوایی نترس

گفتی عاشق می شوم همچو تو هستم بیمار, از عشق بگو
اسرار دل عاشقم را از نگاهم‌ بارها خواندی
دیدمت جز عشق نداری رنگی برخسار, از عشق بگو
به عشق من در دل تو هم عاشقی شد بیدار
دل عاشق به عشقش چه زیباست و سزاوار, از عشق بگو
گفتی ای زیبای عاشق زین چشم مستت
که ندارد وصف عاشق را بزبان و گفتار, از عشق بگو
گفتی که چشمان تو کرده در دلم‌ آشوب بسیار
از نگاه مست تو چشم منم گشته شهلا و خمار, از عشق بگو

عسل ناظمی

چون که درمانم تویی هر دم شوم بیمارتر

چون که درمانم تویی هر دم شوم بیمارتر
با نبودت ترک عشقت می شود دشوار تر

خون دل من می خورم قرمز شده لبهای تو
من ندانم که منم یا که تویی خون خوار تر

لب به هر می کی زنم مستم ز آهنگ لبت
لب که بر هم می زنی کامم شود هر بار تر

جان دل یادی بکن از چشمهای خیس من
روزهای سرد باران که شوی هشیار تر

خواب در چشمان من مثل تو مهمان بود و بس
بس که در یاد منی شب ها شوم بیدار تر

من دو تا پیمانه جا دارم ز جام روی تو
تا کنم مستی زهر باری حماقت بار تر

رایان توان

بادلم گفتم ببرازخاطرت‌چشمان‌او

بادلم گفتم ببرازخاطرت‌چشمان‌او
گفت ای‌دیوانه هرشب‌ اومیان خواب‌توست

دلم‌رامی‌زنم‌خنجر که‌توگردی فراموشش
ولی هرتکه‌این‌دل‌چراچشم‌تورادارد


دیدی فریب چشم‌توخوردم به‌سادگی
درقلب سنگ‌توشعرم‌اثرنداشت

حیف‌ازاین اشعارکزقلبم‌برون‌آورده‌ام
قدرشعروعاشقی هرگزندانستی همین

شعرهایی راکه گفتم بهرتوباشدحرام
درقمارچشم‌هایت‌بی‌وفامن‌باختم

من چرابستم دلم‌رابردوچشمانت‌عزیز
ترس‌دارم‌دردلم‌شاید فراموشم کنی


حمید رضا عبدلی

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ؟


8 نکته کلیدی برای داشتن آرامش در زندگی

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ؟
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ‌ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ!


آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ؟
ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ
فقط به او گوش کن!

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ؟
خودت را با کسی مقایسه نکن!

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی ؟
به دیگران کمک کن؛ تو توانایی ...
شاید همه توانایی روحی و جسمی
برای یاری کردن نداشته باشند!

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی ؟
با همه بی هیچ چشم‌داشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ!


آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ؟
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ‌اﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ‌ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ،
هدف داشته باش!

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ؟
ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ!

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ؟
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش!
ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ
ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ ...

چه زیبا در آسمان اوج می گیرد

چه زیبا

در آسمان اوج می گیرد

بادبادک

از آلونک خیال من

پرویزصادقی