چون که درمانم تویی هر دم شوم بیمارتر

چون که درمانم تویی هر دم شوم بیمارتر
با نبودت ترک عشقت می شود دشوار تر

خون دل من می خورم قرمز شده لبهای تو
من ندانم که منم یا که تویی خون خوار تر

لب به هر می کی زنم مستم ز آهنگ لبت
لب که بر هم می زنی کامم شود هر بار تر

جان دل یادی بکن از چشمهای خیس من
روزهای سرد باران که شوی هشیار تر

خواب در چشمان من مثل تو مهمان بود و بس
بس که در یاد منی شب ها شوم بیدار تر

من دو تا پیمانه جا دارم ز جام روی تو
تا کنم مستی زهر باری حماقت بار تر

رایان توان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.