شب تان آرام با یاد شهدا

باید به این بلوغ برسیم که
هر کاری کردیم
لازم نیست نشان دهیم;
آن کس که باید ببیند
می بیند...

و من گریستم بسیار گریستم

و من گریستم
بسیار گریستم
در کنار تو
و آن طوفان
که ابرهای درونم را به هم می کوبید
از سوی تو می آمد

و من گریستم
به جای تو هم گریستم

برای لحظه های تنهایی
برای فریب های روزگار
برای آن قدم های غریبانه ات

و من گریستم
در کنار تو
برای عکس صورتت برابر نور
برای خاطرات تو
که بسیار بی من است
و من گریستم
بسیار گریستم
برای ما
برای رنجی که عشق می کشد

سولماز رضایی

باران ناخن می کشد

باران ناخن می کشد
بر تن پُر آبله پنجره ای تنها
و گُلدانی که تنگی نفس گرفته؛
شاید..،
شعر تازه دَم من در گلویم خشکیده
میان لبخند مرموز بخار سماور
با طعم گس لب سوز پائیز
در آخرین جرعهِ چای استکان کمر باریک
کنار قند تلخ تنهایی!


مرتضی سنجری

دوستت دارم

آمده ای
خوش نشسته ای بر بام
از زبان نرگسها گفتم :
دوستت دارم

از حساب به در است
اصلاً میدانی
مست که میشوی
همه چیز سر جایش هست
همه چیز ....

مازیار اطمینان

اگه چشمت دنبال یه نفره،

[ با زیادی زیر و رو کردن چیزی که خوبه سعی نکن خرابش کنی.
همه‌ی ما یه گذشته‌ای داریم.
اگه چشمت دنبال یه نفره، رو این کار کن که توی آینده‌ش باشی. خلاص!]