باران ناخن می کشد

باران ناخن می کشد
بر تن پُر آبله پنجره ای تنها
و گُلدانی که تنگی نفس گرفته؛
شاید..،
شعر تازه دَم من در گلویم خشکیده
میان لبخند مرموز بخار سماور
با طعم گس لب سوز پائیز
در آخرین جرعهِ چای استکان کمر باریک
کنار قند تلخ تنهایی!


مرتضی سنجری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.