حالا که سالهاست

حالا که سالهاست
سلیمانی نیست برای امنیت مورها
بیا مراقب قدم هایمان باشیم
شاید زیر پای من یا تو
همین لحظه
موری دانه میبرد برای عزیز
من باید کفش هایم را فراموش کنم
مثل خیلی چیزها
برهنه پا
گز کردن را دوست تر دارم
گفته بودم
کسی برای دست های خالی گل نمیبرد


مازیار اطمینان

دوستت دارم

آمده ای
خوش نشسته ای بر بام
از زبان نرگسها گفتم :
دوستت دارم

از حساب به در است
اصلاً میدانی
مست که میشوی
همه چیز سر جایش هست
همه چیز ....

مازیار اطمینان

زمستانی بود تابستان ما

زمستانی بود
تابستان ما
خدا کند فصل انار
مثل همیشه
پاییز بماند…


مازیار اطمینان

خدا کند فصل انار مثل همیشه پاییز بماند…

زمستانی بود
تابستان ما
خدا کند فصل انار
مثل همیشه
پاییز بماند…

مازیار اطمینان