دراین پاییز

دراین پاییز
چه غمگین می خواند
این پرنده میانِ لاله هایِ سیاه

روزنامه هایِ شهر !
غمگنانه قدیمی اند
باران هم می بارد
آغوشِ باد
پناهِ فریادِ ماست
که باسال هایِ خسته می گذریم
وَ ازعشق چیزی نگفتیم

صدایِ پاییز را شنیده ای ؟
برگِ زردی می افتد
وَ ، درختِ عریان
تا بهاری دیگر تنهاست
صدایِ انتظار را شنیده ای ؟
قطره اشکی خونین
درطولِ آینه
آه می کشد
وما ، باید ازتبعیدِ رنگین کمان برآب می گفتیم
که نگفتیم ...

فریدون ناصرخانی کرمانشاهی

فرود یک سیب بر سر نیوتن.....

فرود یک سیب
بر سر نیوتن.....

و هزار پاره برگ
بر سر خیابانی خیس
در خش خش خشک دور شدن های سرد
با چراغ های عابر پیاده ی همیشه سبزش

اما چرا کسی
میان این همه پاییز
قانون دافعه را کشف نکرد ؟


شیما اسلام پناه

درمدار چرخش خورشید،

درمدار چرخش خورشید،
افسوس
دانستم
که سهم من از این دوران،
فقط ،
آغوش پاییز است .

ناظر توحیدی ثمرین

سکوت پاییز

سکوت پاییز
پس از غرش پی در پی بادهایش
چقدر به دل می چسبد
کسی نیست در کوچه هایش
کسی نیست و چه سکوت زیبایی
می گوید از آرامش ساده و الفبایی
خش خش برگ های خوابیده خزان
زیر پای رهگذری دلتنگ
تکنوازی می کند
قدم قدم رقص قاصدک ها
تازه میکند حالت را
ببین این رنگ جهان
ببوی بوی خزان
چه غریب افتاده در میان فصل ها
پاییز
گمشده ایی دارد انگار
دلتنگیش رنگ زرد شاخسار
تماشای سکوتش ،گُذریست
در لابه لای خاطرات کهنه
سکوت پاییز و هوای نم خورده
حس و حال مَلَسِ
به دل گِره خورده

سروش جلالی