-
باری از دوشی گرفتن
جمعه 7 اردیبهشت 1403 12:28
باری از دوشی گرفتن گره از کاری گشودن اشکی از چشمی زدودن بر لبی خنده نشاندن در مسیر مهر ورزی گوی سبقت را ربودن از شراب عشق و ایثار جان گرفتن پر کشیدن تا به آن سرچشمه خوبی و زیبایی رسیدن صد هزاران شکر دارد گر توان اینگونه بودن جواد صفری
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
جمعه 7 اردیبهشت 1403 12:26
-
تو فقط مرا بنگر
جمعه 7 اردیبهشت 1403 12:26
تو فقط مرا بنگر من آب میشوم در تیغ نگاهت معصومه بهرامی پور
-
دَردیست دردِ عشق دردَش را چاره نیست
جمعه 7 اردیبهشت 1403 12:23
دَردیست دردِ عشق دردَش را چاره نیست سوزی که سوزشش جزِ سوزِ ستاره نیست هر گاه جوارِ عشق آسی شربتش نوشی بر همجواری عشق جای استخاره نیست ما را زِ مرگ مَترسانید که ، عاشقیم جانها فدای عشق کان هیچ کاره نیست از عشقِ جاودان پُرس که با ما چه کرد معشوق سواره و عاشق پیاده نیست هر سو عشق رود معشوق عیان گردد در مکتب عشاق نظر را...
-
بهار استُ اُردیبهشتُ
جمعه 7 اردیبهشت 1403 12:14
بهار استُ اُردیبهشتُ بادِ لطیفی می وَزَد عطرِ گلهآ خاطره یِ آغوشَت را برآیم زمزمه میکند. آگرین یوسفی
-
گل
جمعه 7 اردیبهشت 1403 12:11
-
با شرم مشرقیِ نگاهت غریبه ام
جمعه 7 اردیبهشت 1403 12:10
با شرم مشرقیِ نگاهت غریبه ام اینکه بدون حوصله هستی، بهانه است شاید کلاغ رفته به جلد کبوترت مثل بهار حال و هوایت دو گانه است لحن ترانه ها و غزل عاشقانه نیست درگیر دوست داشتنی عامیانه است فکرت نشسته در سر و خوابم نمی برد یا پایه های تخت پر از موریانه است؟ اینکه مرا به دست خدایت سپرده ای یک حالت جدا شدن و یک نشانه است...
-
دلی که بردهای از من، نصیب طوفان شد
جمعه 7 اردیبهشت 1403 12:08
دلی که بردهای از من، نصیب طوفان شد تو رفتی و شب و روزم چو حال باران شد بدون تو من و سرنوشتِ تاریکم تمامِ خط به خط سرنوشت، خسران شد آهای دلبر وحشی، آهای عاشقکش جهان بدون وجودت مثال زندان شد... نه خواهشی، نه گله، نه نیاز و نه شِکوه بدون تو فقط این چشمهام، گریان شد... من و تو و شب و باران و شعر و آغوش و... هزار خاطره...
-
هیچکس مثل درختان بهار دلخوش نیست
جمعه 7 اردیبهشت 1403 12:06
هیچکس مثل درختان بهار دلخوش نیست آنچنان ذوق شکفتن دارند، شاخه روی شاخه میآرند، گویی هیچ نمیدانند چندی بعد پاییز است به گمانم گربهی کوچهی ما به اندازهی من افسردهست بارها دیدهاماش پرسهزنان هیچ از من طلبِ رزق نکرد سگ همسایه هم هر شب نالهاش از تنهاییست هر بار از کنار در آن خانه گذشتم التماسم میکرد من به حال همه...
-
گاه دنیا را به کامم می کند رویای عشق
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 12:16
گاه دنیا را به کامم می کند رویای عشق گاه زهری بر روانم می نهد سودای عشق گاه با لبخند جانان، اوج می گیرد دلم گاه اما اشک باران می کند فتوای عشق گاه شوق دیدنش پرواز را آسان کند گاه بالم را شکسته می برد در پای عشق گاه دستم را گرفته می کشد سوی بهار گاه اما موج جوشانم کند دریای عشق از ازل دنیا پریشان گشته از احوال آن راز...
-
بیا بنِْگر بدونِ تو، در این کاشانه میمیرم
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 12:14
بیا بنِْگر بدونِ تو، در این کاشانه میمیرم چو مرغی عاشق و تنها، درونِ لانه میمیرم میانِ عاشقانِ شب،غریب و بی کسم یارب جدا از تو غریبانه به کُنجِ خانه میمیرم ببین در جاده هایِ غم، شدم آواره ات بشْتاب که من اُفتاده ام از پا و در ویرانه میمیرم دو چشمم در فراقِ تو، تمامِ عمر بارانیست از عشقِ تو به تیرِ غم، در این غمخانه...
-
شماهایی که رفتید
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 12:13
شماهایی که رفتید صفای خانه را چرا با خود بُردید؟ آن همه حال و هوای خوب را چطور در چمدان های کوچکتان جا دادید؟ این خانه؛ بدون شما هزار فانوس کم دارد... افسانه نجفی
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 12:13
-
آنچنان در سر و در جان منی و
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 12:11
آنچنان در سر و در جان منی و غرق در فهم توام که انگار نه انگار زندگی جنبه ی دیگر دارد ته آرزو و همه چیز این منه ناقابل شده بوییدن و بوسیدن هر رهگذری که ز کوی تو نشانی دارد مثل هر برگ گل یاسمنی در دلش روح روانی دارد افتخاری بده و همجوار من باش فکر این چشم براه رخ نمناکت باش محمد پاکدل
-
باروت
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 12:10
در خاورمیانه فصلی ست دوازده ماهه به نام باروت که می دهد بوی زیتون و بلوط بوی چوب سوخته بوی آتش و مردم هر صبح چایی شان را با جنگ هم می زنند زیتا رضایی
-
بهار
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 12:09
-
گاهی باید پنجره را گشود
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 12:09
گاهی باید پنجره را گشود نمیخواهی آسمان را ببینی ؟ سلام بهار را از پنجره کوچک اتاقت بشنوی ؟ پنجره با افقهای دور با نسیم دریا و رود پروانهها با مرغان مهاجر با بوی باران آشناست سَفر نمی کنی از همین پنجره تا افقهای دور ؟ حسن بهبهانی
-
ای باد خزانی
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 12:08
ای باد خزانی به کجا؟ بی منِ تنها در این وادی غربت که نشان از یار نیست و دلم در هوسش غوطه ور است من همین جا بخدا کرده ام راز و نیاز که خدایا مبر از فکر و خیالِ یارم که من از تنهایی سر خویش بر سنگ بکوبم که زِ درد جسم ندانم بدرونم چه روان است مهدی بابایی راد
-
شعارهای آزادی
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 11:58
شعارهای آزادی یعنی شاعرانههای تو که مردم این شهر را به شعور آزادی رساند شبنم حکیم هاشمی
-
تو بیا تا غم این شهر ، فراموش شود
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 11:56
تو بیا تا غم این شهر ، فراموش شود شادمانی برسد ، قهر فراموش شود نوشداروی جهانی که به یک جرعه ی تو اثر زخم دل و زهر ، فراموش شود جلوه روی تو خورشید نبیند ، بهتر نکند ، گردش این دهر فراموش شود هر که در ساحل دریای خیال تو نشست لذت ساحل هر بحر ، فراموش شود عصر جمعه دلمان ، باز هوایی تو شد تشنه را کی هوس نهر ، فراموش شود...
-
زندگی کن لخظه ه ارا باهمه نیک و بدش
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403 12:09
زندگی کن لخظه ه ارا باهمه نیک و بدش عمر کوته ارزش حسرت تراویدن نداشت ناله دارد روز و شب ازدرد مفصل ریز خواب آنکه کاری جز رباخوردن و خوابیدن نداشت ماکه در آغوش خاک سرد و بی رحم عاجزیم تازه فهمیدیم فردا مهر تابیدن نداشت تانفس درگردش است ازکینه ها دوری کنید ابر گرعاشق نمی شد میل باریدن نداشت تا اجل لب را نبوسیده بغل بگشا...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403 12:06
-
لی لی کنان
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403 12:05
لی لی کنان عبور دشت هم گام یاس های وحشی هم بال قاصدک های اهلی پیوستن پرستوهای رها بهار آمده بود باران یورش آورد سرازیر شد دریای ماهی های قرمز سوار سرسره خنده ی کودکان می چینند ماهی ماهی می بخشند دریا دریا مهناز عبدی
-
یاضامن آهو
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403 12:03
-
هرچند که در شهر دلم تاج سری
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403 12:02
هرچند که در شهر دلم تاج سری از هق هقِ دلتنگیِ من بیخبری اکسیر غم و کهنگیاش میارزد اما تو همیشه در دلم تازه تری حسن عباسی
-
سراغ تو را باید
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403 12:00
سراغ تو را باید از باغستان های نسیم گرفت آنجا که شقایق و ترانه هم خانه اند و زیر نگاه سبز باران جوانی تو را می ستایند تویی که نگاهت گیسوان خورشید را بر شانه های صبح می ریزد و گذرگاه آیینه هاست حالا ای نشسته بر ساقه های نور به کدام سپیده سر می زنی تا با هوای پاک و صمیمی ات قاصدک های بهار به بزم شکوفه های گیلاس برسند...
-
صلوات
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403 12:00
-
استادی راگفتم راه عرفان کدام است
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403 11:59
استادی راگفتم راه عرفان کدام است گفت نخست جنگ باخویش وخویشان است گفتم توبه کردم زین راه سخت راه من لطف وتکریم انسان است راه صلحت اگرجنگ بانیکان است کافرم برتو که این نصف ایمان است گفت ازخدا غیرازخدا چیزی مخواه گفتمش این طریق البته اوهام است گفت طفلی و اسیر خاک بازی گفتم شکرلله ، تعقل آزاد است علی اکبری
-
دردیست در نگاهش، آنرا به کَس نگوید
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403 11:57
دردیست در نگاهش، آنرا به کَس نگوید خو کرده با حضورش، درمانِ آن نجوید با گریه های عشّاق، عُمریست گریه کرده رازش ولی کماکان، ماندَست پشتِ پرده شاهد گرفته او را، صدها هزار عاشق در دفترِ سکوتش، ثبت است آن دقایق از درد و غصّه رویَش، پژمرده گشت و پوسید امّا دلیلِ آنرا، هرگز کسی نپرسید قلبش ز (مهر) و چشمش، از (آبِ) دیده...
-
میروم تا گوشهای آرامشی پیدا کنم
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403 11:55
میروم تا گوشهای آرامشی پیدا کنم من سرود عاشقی در این جهان آوا کنم میروم تا آسمان را باز آبیتر کنم میروم تا آدمی را عاشق و رسوا کنم سانیا علی نژاد