-
به جز تصویر تو ندارد دلم خیال خام
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 12:28
به جز تصویر تو ندارد دلم خیال خام که ز نقش تو اینگونه فتادم بر دام نه مثل سنگ میمانم، نه مثل رود میگذرم بدون آغوشت چگونه بر دارم گام؟ من به تنهایی خویش راضی شده بودم هرچند میگفت دلم راز خودش را با جام غصه قصه عشق تو جهانم را کشت صد حیف که این قصه ندارد فرجام حب تو حی علی خیر عمل بود ولی همهمه کرد در این شهر مطیع...
-
تو چون صبحی در آغوش سپیده
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 12:26
تو چون صبحی در آغوش سپیده مثال واژه در شعر و قصیده تو مثل آبشار کوه مهتاب روانی در من و اشک دو دیده حسین احمدپور
-
گویند جهان با مِی و انگور خوش است
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 12:22
گویند جهان با مِی و انگور خوش است رقص و دُهل و سازَکِ تَنبور خوش است کین پند بگیر از من آواره ی دوست آواز دُهل شنیدن از دور خوش است عمری بِشُدَم رَهروی هر طایفه ای با دوست شوی دمخور و مَحشور خوش است از خود بِکَن و دور شو از قالب خویش از کِبر و مَنیَّت بشوی دور خوش است چشم بر راه کَسان بودم و مَست با نور حقیقت بشوی کور...
-
یاضامن آهو
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 12:22
-
وقتی که این همه گُلی ...
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 12:21
وقتی که این همه گُلی ... نامِ تورا نوشته اَم بر زخمِ ، سینۀ درناها برافسوسِ ، یک پنجره آواز امّا ، شُرشُرِ باران تمام نمی شود وَ باد چراغ هارا ، خاموش می کند وقتی که این همه گُلی نامِ تورا ، عاشقانه نوشته اَم چون نهالی کوچک با پُرزهایِ سبزِ بهارِ تنهایی امّا تورا ، کنارِ سنگی دیده اند که ، با گُل هایِ داوودی حرف می...
-
بی تو دل من صبر ندارد
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 12:19
بی تو دل من صبر ندارد هر چه که بگویم، آرام ندارد با عشق تو سرگشته و حیران شده ام من تو مجنون منیُ، لیلا شده ام من مهسا احسانی فرد
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 12:17
مولاجان تو پدر و صاحب دار این جهانی.. دوستان عزیز اگه این مطلب رو خواندید برای سلامتی امام زمان و سلامتی تمام پدرها خصوصا پدرهایی که دربستر بیمارند که پدر من هم در بستر بیماری ... صلواتی بفرستید...و امیدوارم هیچ وقت تن تون به نازطبیبان مبتلا نشود
-
فرق بین آدم و حیوان، به خلقت ، را یکیست
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 12:12
فرق بین آدم و حیوان، به خلقت ، را یکیست در شعـــورش آدمی در جایــگاه بهـــتریست ورنه دارد هرچه انسان، نزدحیوان بهتر است جمله در هر موردی حیوان برانسان سر است گرکه هست انسانِ قلدر،وحشی ودرنده خوی من نگویم نـزد شـیری، نـزد گـرگی کـرده روی چون بنازدخوشگلست وماهروی وخوشصدا یک پرطاووس کافی است ومرغی خوشنِدا گر به زور و...
-
داستان شعر ما قصه نابودن و بیهودگی ست
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 12:11
داستان شعر ما قصه نابودن و بیهودگی ست ژاژخاییِ واژهها آب و هاون روزها کوبیدگیست قرن ما گاه دوری سهراب و رستم غربت و افسونگری شهر ما خالی ز دوستی و رفاقت پر ز ناراستی گری راه خانه گم کنند پیران جوانان دختران و مادران شیران در بند دامند مادیان ها هیچ و مهتر قاطران روز را از شب تمیزی دادنش دشوار چون پاکی شده شب کلاه خان...
-
وقت آن نیست یکی به صلح برخیزد ؟...
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 12:08
وقت آن نیست یکی به صلح برخیزد ؟... بین تب تبر،و تن درخت هر تبر که فرو می آمد تراشه ای ... از اندیشه ی ننوشته درخت پراش می کرد بر زمینی که از باور ماندن تهی بود چون صفر تراشه ها ،آن تخیل های کال زمین آن به خواب رفته ی ،گریه های بی خوابی این کودکان معصوم را پذیرا شد آسمان تا این معصیت تهی را دید بغض های پیرش را صاعقه ای...
-
تا کوه آمدم از هیبت کوه
سهشنبه 25 اردیبهشت 1403 12:24
تا کوه آمدم از هیبت کوه هراسی به دل نیست می خواهم با صدای بلند فریاد بر آرم تا پژواک صدایم به تو رسد سنگها ی کوه به شهادت می ایستند تا اگر ناگفته ای باشد برملا کنند حتی اگر شرشر آبشار با تمام هم همه اش بخواهد صدایم را بشوید بازهم برای من سنگی بر پیکر کوه است که صدایم را فریاد زند..... محمود علایی منش
-
ای آنکه دلی به رنگ دریا داری
سهشنبه 25 اردیبهشت 1403 12:21
-
مثل فواره که در اوج فرو افتاده
سهشنبه 25 اردیبهشت 1403 12:20
مثل فواره که در اوج فرو افتاده مثل یک موج که تکرار در او افتاده عکس بی جان شده ای بر تن دیوارم من یک پلنگم که به پهنای پتو افتاده این چه حسی است که در جان و تنم می لولد و در افکار منِ خاطره جو افتاده چقدر حوصله کردم که به دادم برسی لاکپشتم که دَمر گشته به رو افتاده شیشه ی خالی عطرم که زمانی بسیار درِ آن وا شده از خصلت...
-
میگفت پر غروری ، در قلب خود چه داری؟
سهشنبه 25 اردیبهشت 1403 12:17
میگفت پر غروری ، در قلب خود چه داری؟ گفتم که من تو دارم تو چون خودی نداری گفتا ولی به جانت صد لرزه خواهد افتاد گفتم در عشق زیباست اینگونه بی قراری دنیا کیانی
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
سهشنبه 25 اردیبهشت 1403 12:15
-
روزگاری در عالم خیالم
سهشنبه 25 اردیبهشت 1403 12:14
روزگاری در عالم خیالم درد عشق کشیدم از یاد عشق قاشقی شکر ریختم در فنجان چای تلخ فکر باطل کردم چایم شیرین شده بر لب زدم از عشق فنجای چای شیرنم زهرمار بود از غم دوری عشق قلبم بدرد آمد خسته بودم خراب بودم چاییم را دور ریختم مانند عشقی که دور انداخت مرا..... سعید علیزاده
-
گاه درآیینه یِ خودبینی
سهشنبه 25 اردیبهشت 1403 12:12
گاه درآیینه یِ خودبینی چه عمیقابه خودم اندیشم که قراراست انسان باشم هست درزیستنم؟ که مباداحرفی ازجانبِ من بغض شودکنجِ دلی؟ هست درباورِمن که مداواباشم برزخمِ دستِ دگری؟ یابگیرم دستِ یک دربه دری؟ تاگشایم رمزِ همدردی را منم انسان آیا؟ درمیانِ کاروانِ حق وباطل من کدامین هستم؟ آنکه سودی به من ست؟ یاکه حقی ست درآن؟...
-
ماندن تو همچون جاری بودن
سهشنبه 25 اردیبهشت 1403 12:09
ماندن تو همچون جاری بودن زندگی می بخشد ورفتن ت مردابی ست مرگ آلود ابوطالب احمدی
-
گرچه از دیدنِ آن رویِ مَهت دلشادم
سهشنبه 25 اردیبهشت 1403 12:07
گرچه از دیدنِ آن رویِ مَهت دلشادم استرس دارم از آن موی که از بُن بِکَنَد بُنیادم معرفت کُن دو سه ساعت کُلَهی بر سَرنه زُلف بر باد مَده تا نَدَهی بر بادم محمد مهدی تدین موغاری
-
شوقی در هوا می غلتد
سهشنبه 25 اردیبهشت 1403 12:04
شوقی در هوا می غلتد شتاب واژه ها رو به شعر تازگی کوچه ها تو را می شناسند و اندوهت را نیز ای سر سپرده حواست روی کدام ثانیه می لغزد پنجره را باز کن شهر بی دیوار زیر باران است چتر خاطره را بردار در اندوه کدام آوازی عطر یار اینجاست باغ ترانه آباد است زهرا یوسفی
-
مرا حبس ابد کن میانِ بازوانت
دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 12:28
مرا حبس ابد کن میانِ بازوانت در این جغرافیای محض تنهایی که اینجا غیر آغوشت برای هضم دلتنگی حصاری نیست... مهدی بابایی راد
-
بهار
دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 12:26
-
من در تجسم خیالی که از تو دارمت هایم
دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 12:24
من در تجسم خیالی که از تو دارمت هایم بارهای دیگر هم قول عاشق تو شدن را به خودم داده ام نمیدانم در این رویداد چه بازاندیشی در من رخ داده اما تو تمام منی که هرگز کسی تکرارم نکرده بود مرجان ساداتی
-
به یاد چشم و ابرویی
دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 12:23
به یاد چشم و ابرویی که با عشق می پرستیدم دلم را گوشه ای تنها کفن کردم رقصیدم تنم مشتاق پرواز و دلم درگیر تابوت است به تقدیر و سکوت باختم بهشتی را که می دیدم سامان سعیدی
-
تا چشم پر آوازه ات غرق تمناست
دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 12:22
تا چشم پر آوازه ات غرق تمناست از پشت مژگان بلندت اشک ، زیباست انگار میزد طعنه ها رویت به مهتاب هر شب که قرص ماه تو در برکه پیداست تفسیر زیبایی است تقدیر تو در فال وقتی خدا احسنت گویان در تماشاست گاهی بلرزان قصر شیرین دلم را با یک تلنگر، گر سرم سرگرم سوداست فاش است راز سر به مهر عشق بی شک وقتی گواه شعر زخم بیستونهاست...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 12:20
-
تورا در گوشه کنار کلماتم میشود یافت
دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 12:20
تورا در گوشه کنار کلماتم میشود یافت همان جا که از از موهای فر قصه میگویم وسط آن دریاهایی که نگفتم چشمانت هستند و درست میان آن گلستانی که آدرس پیراهنت را دارد آ ن سردی زمستان را که گفتم یادت میایید؟ تابستان بود،اما تو نبودی انگار جز توصیفی از تو نمیداند قلم من ادیب کرمی
-
(یارب نظر تو بر نگردد)
دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 12:14
یکدم نظرت اگر بگردد عمر همگان هدر بگردد (یارب نظر تو بر نگردد) کاین زندگی از نظر بگردد سید محمد رضاموسوی
-
از لابه لای ابرها میدید باران
دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 12:11
از لابه لای ابرها میدید باران من را گمانم داشت میپایید باران یکباره میخواهد بریزد بر سرمن گویی ندارد ذرهای تردید ، باران آری مسلسل وار میخواهد بکوبد هر دانهاش دارد به سر تشدید باران دلگیرتر شد آسمان با ابر تیره ؛ اخطار خود را داد با تهدید ، باران گفتم ببین اقبال را ، ای وای بر من ماشین خود را شستم و بارید باران...
-
گفتی که شمس باش
دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 12:09
گفتی که شمس باش ، نوری کنار این هیاهوی وحشتِ تاریکی گفتی که مرز باش در حدِ فاصلِ تضاد معکوس و جنونِ بی باکی گفتی که نور باش ،بتاب به ترس و همهْ سایه های شوم گفتی جدا بشو از راهِ ناعادلِ مجرم و قاضیِ محکوم گفتی که شعر شو ، شاعرِ بیت های عمیقِ آزادی گفتی دوباره جوان شو در این لحظه ی تماشایی گفتی و رفتی شبیه ستاره ای...