در شعر کوتاهِ من

در شعر کوتاهِ من
نام تو؛
قدِ رعنایی دارد...!


فروغ_گودرزی

فقط می توانم برای درختانِ

فقط
می توانم
برای
درختانِ
نارنج خانه ات
قطره
قطره
آب باشم

تا به شکوفه
بنشینند...

فروغ_گودرزی

به نظر من گاهی زندگی مثل شطرنج است

به نظر من
گاهی
زندگی مثل شطرنج است
برخی اوقات , افراد
مهره های زندگی را
طوری حرکت می دهند
که فکر می کنند برد کردند
در صورتی که اینطور نیست


ازاده دهقان

تو تاری من پودم

تو تاری من پودم
نباشی پاک میشه تمام نقش های وجودم
بمون تا کامل شه نقش و نگارم
بمون تا با هم
زیباترین تصویر فلک باشیم


مریم_سپهوند

دست به خانه تکانی زدم

دست به خانه تکانی زدم
همه جا را تکاندم
شستنی ها را شستم
ولی...
بویِ عطر تنت خانه را برداشته...

فروغ_گودرزی

در ظلمت شب بود

در ظلمت شب بود
که با ماه سخن گفتم
گفتم بشکن
آینه ظلمیست
در چشم من اشکی و تو قبحیست
شب را به خموشی تو سحر کن
در صبح سپیدی تو نظر کن
شاید که همان صبح
امید ست
روشنگر آن
نور سپید است

+نمیدونم گذاشتن شعر شاعران چه مسمویتی داره...که دوست عزیز تو نظرات گذاشته..

نفس نفس واژه ها را

نفس نفس واژه ها را
بر بال نسیم نشانده ام
به قایقران سپرده ام
آنها را به ساحل ببرد

پروانه مدی