من یک ستاره ام وسط آسمان تو

من یک ستاره ام وسط آسمان تو
دل میزنم به هر نفسِ همزمان تو

بین تمام جاذبه ها در مدار عشق
افتاده ام به طره ای از کهکشان تو

از بسکه چیدنی شده انگور قسمتم
دست قضا نموده مرا باغبان تو

ای بهتر از تمامی گل های آرز‌و
دل داده ام فقط به گل ارغوان تو

از رقص شاخه های تماشایی جهان
خوشتر که دیده با غزل خیزران تو

آوارگان هول و ولای تو گفته اند
جان میدهد کسیکه بگیرد نشان تو

از سر گرفته خلق جهانی غم تو را
اینک به سر رسیده اگر داستان تو

زیر نگاه چشم تو در جاده ها ببین
من ماندم و قیامتی از کاروان تو


علی معصومی

باران که می‌بارد

‌باران که می‌بارد
آغشته می‌شوم
به بوی تو
خیس می‌شود
تن خواب
در تب شعر


رضوان_شیری

چشم هایت

چشم هایت
ایستگاه بازرسیِ ورود به دنیای دیگری ست
گذرگاهِ  ورود به کشور عشق
پرویز صادقی

خواب دیدم

خواب دیدم که تو آمدی؛

دوباره تو را بوسیدم

و تمامِ شادی‌های جهان

ما را در آغوش گرفتند.

خواب دیدم از پنجره‌ی خانه‌مان

باران را به خانه دعوت کردیم

و زیرِ چتری کوچک

عشق را جشن گرفتیم.


دانیال_خیاطی