یک چشم خنده، یک چشم گریه

یک چشم خنده، یک چشم گریه
این چشم ها منم
بر صورتی که نقاب می کشم بر آن، که من نباشد
در سری که فریاد می زند سودایش، که من نیست
بر تنی که منم، ولی مال من نیست
در دنیایی که
از آن هر که باشد از من نیست
خسته ام از آن..
تحملم نیست
خواب می بینم هر شب،
این منم یا که من نیست

مریم_زهدی

من، گاهی دلم می خواهد

من،
گاهی دلم می خواهد
فراموشت کنم،
تا بار دیگر
جایی ببینمت
دوباره، عاشقت شوم


مروت خیری

سالهاست از اون شور وازآن اشتیاق می گذرد

سالهاست از اون شور وازآن اشتیاق می گذرد
سالهاست از آن عشق و از آن فراق می گذرد

تو مثل جانی در تنم ای زخم به جان خریده ام
هنوز هم ، همان کویری ام که تشنه ی باران توام

ابوذر مهری

در ژرف ترین لحظه های تنهایی

در ژرف ترین
لحظه های تنهایی
خورشید زبان باز کرد
که تو نمی آیی
پونه عطر افشاند
تو نمی آیی
رودخانه خروشید
که دیگر نمی آیی
اما آب
چشمان تو بود
که می گریست ومی آمد


لیلادهقان

تا ذکر عاشقانه اجابت نمی شود

تا ذکر عاشقانه اجابت نمی شود
بی تو نماز عشق ، اقامت نمی شود

جانم به لب رسیده زمانیکه باز هم
آغوش و خنده های تو قسمت نمی شود

پرواز جمله های لبانم به وقت بغض
با بوسه از نگاه تو ، لکنت نمی شود

عمق پیاله های طلوعم پر از تو نیست
ساقی بریز پای تو ظلمت نمی شود


بی رعد چشمهای تو ، زیبای قصه ها
برگی زمین نریزد و حکمت نمی شود

بی عطر گیسوان رخت با نوای عشق
ساز دلم ، ترانه ی وصلت نمی شود


این قامتم خمیده شد از درد دوری ات
این جسم هم بدون تو قامت نمی شود

فاطمه شایگان

مرا ببر به فصل بیخیالی

مرا ببر به فصل بیخیالی
بند بندِ وجودم پر از خیالِ روزهایست که زندگی نکرده‌ام...
زهرا میرزایی