ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
تو نیستی که ببینی
همه جنونم و مستی
فدای آنچه نبودی
فدای آنچه که هستی!
زهرا میرزایی
یار تو دانی که من؛
قایقِ بی ساحلم !
چون همه دریا تویی
نیست غمی در دلم...
زهرا میرزایی
من زیاد فکر میکنم!
به خودم
به آدمها
به کیفیتِ قلبشان
به کیفیتِ بودَنشان
ناامید شدهام...
کسی فکر نمیخواهد؟
ارزان میفروشم..!
زهرا میرزایی
مرا ببر به فصل بیخیالی
بند بندِ وجودم پر از خیالِ روزهایست که زندگی نکردهام...
زهرا میرزایی
دفترِ تقدیرِ من،
مملو ز انشای تو
کاهل و پژمرده نیست،
شاعرِ کوشای تو
شب همه مَستان رِسند،
قلب، قلم، قافیه
سینه ندارد دگر،
بیم ز افشای تو
حادثهای دیدنیست،
بوسه به رویا زدن
گونهی سُرخت ز شرم،
لذتِ حاشای تو
وه که چه خوشقاب شد،
خاتمهی این خیال
تو به تماشای ماه،
من به تماشای تو!
زهرا میرزایی
تو گمشدهای در من
پیداست که پنهانی
چون ماه میانِ ابر
در یک شبِ بارانی...
زهرا میرزایی
تو را که ندارم
خیلی چیزها دارم!
مثلا: زانوی غم دارم
بغضِ نباریده دارم
گِله دارم...
تو را که دارم
خیلی چیزها ندارم!
مثلا: ...
اصلا بیخیالِ نداشتهها،
وقتی تو،
همهی دار و ندار منی...
زهرا میرزایی
بیمارِ این چشمانِ بیمارم
درمان ندارد؛
دوستت دارم!
زهرا میرزایی