به یاد می آورم آن لحظه را

به یاد می آورم
آن لحظه را
آن لحظه خداحافطی ات را
که چه اندازه ،زیبا بود
چه می شد
می گفتی ،خدا حافظ
اما
نمی رفتی


مروت خیری

و یادت فرقی نمی‌کند

و یادت
فرقی نمی‌کند
با کدام خاطره
می آید و از ذهنم میگذرد
آنچه بر دلم می‌گذارد
اندوه است


مروت خیری

هر بار که میگویم,

هر بار
که میگویم,
دوستت دارمت
احساسم ,
چنان است
که گویی,
پیش از این هرگز
به تو نگفته ام


مروت خیری

گاهی در خواب هایم پرت می شوم

گاهی در خواب هایم
پرت می شوم
به زمان متولد شدنم
آن لحظه
که می بینم در خواب
روز اولین دیدارت را


مروت خیری

من اکنون سخت دلتنگ توام,

من اکنون
سخت دلتنگ توام,
هر کجا هستی
همین حالا
خودت را جای من بگذار
بنشین و تماشا کن
دل سیر, خودت را


مروت خیری

پیش از این ساکن بود,

پیش از این
ساکن بود,
دید که ما
شروع به
عشق ورزیدن کرده ایم
شتاب گرفت, زندگی


مروت خیری

بی تو شب که می شود،

بی تو
شب که می شود،
می نشینیم
شانه به شانه هم
من و حسرت ها


مروت خیری

من، گاهی دلم می خواهد

من،
گاهی دلم می خواهد
فراموشت کنم،
تا بار دیگر
جایی ببینمت
دوباره، عاشقت شوم


مروت خیری

بسیاری، آمدند رفتند

بسیاری، آمدند رفتند
تو نیامدی، اما
ماندی تا به ابد .


مروت خیری

یک روز می رسد خبر به تو

یک روز
می رسد خبر به تو
به جان دادن رسید
عاقبت
کارِ من ، با عشق تو


مروت خیری