تو را کنار چه بگذارم؟

تو را کنار چه بگذارم؟

که یک­دستی چشم­ اندازت

به هم نخورد؟!

در آشپزخانه، کتاب شعری!

در کتابخانه، گلدان گل!

در گلخانه، سنتور هزار زخم

و در شرابخانه ، سجاده­ ی آفتاب رو...

با این همه، زیباترین قاب تو

بستری است

که میان دفترها و گلدان­ ها و

سنتورها و سجاده ­ها

برایت می­ گسترم...

می توانی هر منظره را زیبا کنی

اما هشدار!

که قطره خونی در چمنزار

سرخ­ تر از قطره خونی بر مخمل سرخ است...

حسین منزوی

شاهد بوده‌ای :

شاهد بوده‌ای :
لحظه تیغ نهادن بر گردن کبوتر را ؟
و آبی که پیش از آن
چه حریصانه و ابلهانه، می‌نوشد پرنده ؟
تو، آن لحظه ای !
تو، آن تیغی !
تو، آن آبی !

من !
من ، آن پرنده بودم ...

سید علی صالحی

زیر سقفِ آوار سالها مرگ را زندگی کرده ام

زیر سقفِ آوار
سالها مرگ را زندگی کرده ام
گوش باران کر
چشم آسمان کور
که آوارگی
سقف خانه ی من است


رضا نعمتی کرفکوهی

تو کجایی؟

تو کجایی؟

در گستره‌یِ بی مرزِ این جهان

تو کجایی؟

من در دوردست‌ترین جای جهان ایستاده ام:

کنارِ تو.

تو کجایی؟

در گستره ناپاک این جهان

تو کجایی؟

من در پاک ترین مقامِ جهان ایستاده ام:

بر سبزه‌شورِ این رود بزرگ که می سُراید

برای تو...
احمد شاملو

برایم دعا کن

برایم دعا کن

چشمانِ تو گل آفتابگردانند

به هر کجا که نگاه کنی،

خدا آنجاست

هزارمین سیگارم را روشن می کنم


پس چرا سکته نمی کنم؟

نمی دانم...

حسین پناهی

پرچم عشق تو

پرچم عشق تو

بر فراز قلب من

تا ابد بالاست

گل بی غروب من !

تا آخرین پروانه

عاشقت می مانم


پرویز صادقی

چنان زلال شود

چنان زلال شود

آن کسی که تو را یک بار

فقط یک بار نگاه کند

که هیچ‌گاه کسی جز تو را نبیند از آن پس

حتی اگر هزار بار هزاران چهره را نگاه کند.

یتیمِ زیبایی خواهد بود این جهان

اگر آدم‌هایش بدون رؤیتِ تو

چشم گشوده باشند.

چگونه جهان به غربتِ ابدی

دوباره عادت خواهد کرد

اگر تو را نبیند...


| رضا براهنی |