هنوز کفشهایم

هنوز کفشهایم
مرا لنگه به لنگه می پوشند
نمی دانم پای زمین لنگ می زند
یا عصای چارلی را
بابا لنگ دراز قورت داده است
اما من قول می دهم
جلوی هیچ کفشی جفت نشوم


رضا نعمتی کرفکوهی

زیر سقفِ آوار سالها مرگ را زندگی کرده ام

زیر سقفِ آوار
سالها مرگ را زندگی کرده ام
گوش باران کر
چشم آسمان کور
که آوارگی
سقف خانه ی من است


رضا نعمتی کرفکوهی