لازم نیست اطرافمان پر از آدم باشد،

لازم نیست اطرافمان پر از آدم باشد،

همان چند نفری که اطرافمان هستند، آدم باشند کافیست...

حسین پناهی

راســــــتی،

راســــــتی،
دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام…!
“حــــال مـــن خـــــــوب اســت ” … خــــــوب ِ خــــوب

حسین پناهی

در زندگی لحظاتی هست

به صد مرگِ سخت
‎به صد مرگِ سخت‌تر
‎در زندگی لحظاتی هست
‎که به صد مرگِ سخت‌تر می‌ارزند
خاطره‌ای شاید
‎رویایی
‎اتفاقی

‎حسین پناهی

سرخ میشوی وقتی می شنوی دوستت دارم

سرخ میشوی وقتی می شنوی دوستت دارم
زرد میشوم وقتی می شنوم
دوستش داری....
چهارشنبه سوری راه انداخته ایم
سرخی تو از من زردی من از تو!

همیشه من می سوزم....و همیشه تو می پری....‬
شعر از: حسین پناهی

برایم دعا کن

برایم دعا کن

چشمانِ تو گل آفتابگردانند

به هر کجا که نگاه کنی،

خدا آنجاست

هزارمین سیگارم را روشن می کنم


پس چرا سکته نمی کنم؟

نمی دانم...

حسین پناهی

به خانه می رفت

به خانه می رفت
با کیف و با کلاهی که بر هوا بود
چیزی دزدیدی؟ پدرش گفت..
دعوا کردی باز؟ مادرش پرسید..
وبرادرش کیفش را زیر و رو می کرد
در پی آن چیز که در دل پنهان کرده بود..
تنها مادر بزرگش دیده بود
شاخه گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش
و خندیده بود..

کلماتی هست که جمله می‌شوند

کلماتی هست که جمله می‌شوند
و جمله‌هایی که آوا،
و آواهایی غم‌انگیزتر از ناله‌های معصومانۀ فیل پیری
که پس از طیّ یک عمر طبیعی،
حالا در حالِ مردن است


حسین پناهی

از انقلاب ترافیکش ماند و از آزادی میدان !

از انقلاب ترافیکش ماند و از آزادی میدان !
از استقلال هتل و از جمهوری خیابانش !
سال‌های سال همه چیز تغییر کرد ،
به جز ساندیس‌هایی که رویشان نوشته‌اند :
"از اینجا باز کنید" ،
ولی مردم هنوز ، از "آنجا" باز می‌کنند !

در آیینه

در آیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زمین
پاپوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به جز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟

حسین پناهی

به « قول حسین پناهی »

به « قول حسین پناهی »
اگر وقت نداری احوالم را بپرسی
درکت می‌کنم
اگر وقت نداری با من صحبت کنی ، درکت می‌کنم
اگر وقت نداری مرا ببینی ، درکت می‌کنم
اما اگر بعد از تمام اینها دیگر دوستت نداشتم
اینبار نوبت توست که درکم کنی ...