در نبندیم به نور

در نبندیم به نور
در نبندیم به آرامش پُر مهر نسیم
رو به این پنجره با شوق سلامی بکنیم ..

سهراب_سپهری

عشق یعنی‌ همهٔ جهان را در موجودی خلاصه کردن

عشق یعنی‌ همهٔ جهان را در موجودی خلاصه کردن
و آن موجود را به عرش الهی رساندن.

ویکتور_هوگو

تا بهار راهی نمانده

تا بهار
راهی نمانده
جان به جانت زدم
و نوشیدم
امانم دهید تا مست شوم


مسعود_کیمیایی

بهار بی تو بهار نیست

بهار بی تو
بهار نیست
هفت سین واژگونه ای است
که سین های آن
مثل دندانهای مرده
بیرون زده است

بهار بی تو
سرآغاز ناچاری است
سال کبیسه ای
که از کوچه می گذرد
و نمی داند چگونه
به پایان برسد


آرزو_نوری

رنگی به رخ ندارد بهار

رنگی به رخ ندارد بهار
و حرفی از میوه
نجوای روشنی
مثل گل واژه های پیراهن آت
نشکفته است
روی بی زبانی شاخه ها
نگذار
از کنار درختان
لال بگذرد این جوی
حالا که سبز پوشیده ای
چرخی بزن باغ را
با چترباز گل...

هوشنگ_رئوف

نشاط این بهارم بی گلِ رویت

نشاط این بهارم بی گلِ رویت

چه کار آید؟

تو گر آیى،

طرب آید

بهشت آید

بهار آید...

| بیدل دهلوی |

غم‌هایمان خلاصه‌ ی تاریخ است

غم‌هایمان خلاصه‌ ی تاریخ است
لبخندها و شادی مان زوری
ای کاش شانه های غمت بودم
لعنت به مرز و فاصله و دوری
 سید مهدی موسوی

در چشم هایت خیره بودم، غرقِ لبخند

در چشم هایت خیره بودم، غرقِ لبخند
اما زنی در عمق جانم گریه می کرد

رفتم...ولی از سایه ام می شد بفهمی
چشمم، لبم، دستم، دهانم گریه می کرد...

| نرگس میرفیضی |