گفتند زندگیت چگونه گذشت؟

گفتند زندگیت چگونه گذشت؟
گفتم امان از خار در چشم و استخوان شکسته در گلو
گفتند چه یافتی ؟
گفتم ظلمی که هر روز در جام زندگیم ریختن
گفتند چه می خواهی ؟
گفتم پروازی بدون بازگشت
گفتند در دنیا چه دیده ای ؟
گفتم مگر بوی خون حسین به مشامتان نمی رسد؟
سکوت کردند و گفتند
هر آینه می خواهی بالا بیا

پا در خون حسین جفا بود

زهره مومنی

شب دامنه ی عشق تو آتش بدلم کرد

شب دامنه ی عشق تو آتش بدلم کرد
یک شعله ز عشقت بجهید و بغلم کرد .

من خنده زدم لیک سرازیر شدم اشک
وان سِر پر از هم همه ات خون بدلم کرد .


گفتم که ببینم رخ ماهت شوم آرام
بین الحمرینت من و دل را بترم کرد .

آقای همه اشک و غم و ناله ی مادر
سِر نوک نی سوخت مرا ، پر شررم کرد .

الله و الله مدد در سر کویت
این خاک پر از کرب و بلا خونجگرم کرد .


قاسم رندی