شب دامنه ی عشق تو آتش بدلم کرد

شب دامنه ی عشق تو آتش بدلم کرد
یک شعله ز عشقت بجهید و بغلم کرد .

من خنده زدم لیک سرازیر شدم اشک
وان سِر پر از هم همه ات خون بدلم کرد .


گفتم که ببینم رخ ماهت شوم آرام
بین الحمرینت من و دل را بترم کرد .

آقای همه اشک و غم و ناله ی مادر
سِر نوک نی سوخت مرا ، پر شررم کرد .

الله و الله مدد در سر کویت
این خاک پر از کرب و بلا خونجگرم کرد .


قاسم رندی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.