بجای دویدن دنبال آدمه

بجای دویدن دنبال آدمها، روی ارزشمندی و اقتدار شخصیتت کار کن،

همان افراد با سر و کله به سمت تو خواهند آمد....


برای رسیدن به هدفت، روی باورها و انرژی های درونت کار کن ،

 هدفت، جذبِ مغناطیسِ افکارت خواهند شد...


تو از درون تغییر کنی، دنیا خودش را با تو هماهنگ می کند...

بجای زور زدن برای بهتر شدن زندگی، به درونت سفر کن و از درون تغییر کن...

همان تغییری باش که بدنبالش هستی...

از عطر تو دیوانه شدم لحظه ی دیدار

از عطر تو دیوانه شدم لحظه ی دیدار
با اخم تو ویرانه شدم لحظه ی پیکار

در شهر تو آواره شدم بی سر و سامان
با عشق تو افسانه شدم لحظه ی اقرار

بیچاره دلم عاشق افسونگری تست
کشته است مرا کنج لبت لحظه ی گفتار

رحمی به دل ما بکن ای ترک سیه چشم
دلبسته به میخانه شدم با غم و افگار

لبخند بزن, اخم نکن, ای همه خوبی
با شعله و پروانه شدم شاهد اسرار


پروانه آجورلو

به آدمى که شما را معلق نگه میدارد ،

به آدمى که شما را معلق نگه میدارد ،
نمیتوان دل خوش کرد!
باید فرار کرد از این نسل آدمها...
اینها شما را به جهنمِ انتظار عادت میدهند ،
تا در بهشتِ خودشان ، با خیالِ راحت زندگى کنند!


#علی_قاضی_نظام

من با یک فنجان چای داغ چشم به راهتم

بیابنشین
باهات حرف دارم ؛
بیا بنشین
تا قصه دوست داشتن را‌ بگویم ؛

قسم ات میدهم
به شرافت شعرهایم
که بهشت را پیشکش ِ بیخدایان میکنم
تا دستهای ترا بگیرم


گور ِ بابای بهشت شان
بهشت ارزانی خودشان
من لحظه ِ به تو رسیدن را میخواهم
شاید دست ِ من نباشد

بیا نازنینم
فقط
یک چیز را می گویم ؛
گاهی مرا یاد کن
گاهی آسمان ِ را نگاه کن

حتمن مرا خواهی دید
من آنجا منتظر تو هستم
باز خواهی گشت
تو مرا خواهی شناخت

من با یک فنجان چای داغ
چشم به راهتم

اما آنجا
حتمن بهشت نیست
بهشت را تقدیم بیخدایان می کنیم...!!!

محبوبه برونی

اسمش را ❤️ ذخیره کردم داخل گوشى

اسمش را ❤️ ذخیره کردم داخل گوشى
زنگ که میخورد،قندى بود که در دلم آب میشد
اصلاً از قصد دیر جواب میدادم که بیشتر ذوق کنم
وقتى میخواستم زنگ بزنم،لازم نبود اول اسمش را تایپ کنم،
همان سر لیستِ تمامِ اسمها با افتخار ایستاده بود...
حالا سالهاست که ندارمش!
و هر کجا ❤️ میبینم
ناخودآگاه لبخندِ تلخى،خودش را به زور گوشه ى لبم جا میکند...
#علی_قاضی_نظام

بزن باران که دیوان در کمین اند

بزن باران که دیوان
در کمین اند
پلیدان در لباس زهد
و دین اند

بزن باران ستمکاران به کارند
نهان در ظلمت،اما بی شمارند

بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند

بزن باران خدا بازیچه ایی شد

که با آن
کسب " ننگ و نام "کردند..

وحشی بافقی

لیلی پاکم در فصل عاشقی

لیلی پاکم در فصل عاشقی
چه سود از عشق نافرجامُ
زخم جفای نارفیق

خدایا لحظه ای نگاهم کن
طلسم ستمگری دربند کرده
مرا در منزلگه خویش

شانه ای زیر بالش
هر شب روی آن سر می نهم
تا گره از درد بگشاید

دست طلسمی در خواب
موهای مرا شانه میزند
از ترس و درد
دندانهایم را در هم فشرده
هر دندان شکسته ام
تاوان عشق است

نه در اندیشه این وصل
نه در سرم خیال کسی
آنقدر درتنهایی خود شکستم
که یک قطره از تنهایی توست

در وصف زیبای عشق
رسیدم به کمال
حضور تو پیدا گشت
در خواب هر شب من تکرار
زیباترین تصویر
از انتهای عشق من به خدا

رقیه مرادی