چگونه می شود

چگونه می شود
از
پرتاب سنگ را گرفت
تا به او بگویم
پس گرفتن حرف هایش
دیگر
فرقی به حالم نمی کند ...


محمد شیرین زاده

آمد به نرمی ابر

آمد به نرمی ابر
با یک
طلوعی دیگر
روی بالهای شوق
در نگاهش
آفتاب خانه داشت
وسعت دریا باید جرعه ای از نگاه او باشد

فاطمه دانشور

با من از چیزی بگو

با من از چیزی بگو
ژرف تر از عشق
که  با آن به تو خیره شوم
با من از چیزی بگو
لطیف تر از عشق
که با آن
تو را در آغوش بگیرم

پرویز صادقی

کلامش مرا به آغوش می کشد و

کلامش مرا به آغوش می کشد و
می بوسد لبانم را
وقتی که شعر
می شوم

لیلادهقان

جهان را قدم های تو جا گذاشته

جهان را
قدم های تو جا گذاشته
تا خط چشمانم
سیاه دنباله داری باشد
به نشانی خورشید


مهری_چراغی

شعر من، چشم های تو است،

شعر من، چشم های تو است،

اشتباه بود انتشار چشم هایت

مردم به دریا زده اند!

(رضا محبی راد)

می‌سپارم به سخاوت سایه‌‌ات

‌می‌سپارم به سخاوت سایه‌‌ات
زندگی را
تا جابجایی مرزهای سرنوشت
ای کاش کوتاه نبود
دیوار باور!

رضوان_شیری

زیگزاگ دوستی کوک می زند

‌زیگزاگ دوستی
کوک می زند
پیراهن مهر
خوش قواره می دوزد
خیاط عشق
آستین دل را


تهمینه_کاظم_نژاد_نیک