غم تویی. من تورا مرحم می شوم.

غم تویی.
من تورا مرحم می شوم.

صدا تویی.
من از تو فریاد برمی آورم.

آفتاب و گل همه تویی.
با تو زیستن می آموزم.

به راستی که تو کیستی؟
که اینگونه مرا به خود تغییر داده ای.


ازل عارفخانی

به بغض‌های نشسته در گلویت بگو

‌به بغض‌های نشسته در گلویت بگو
نقل مکان کنند!
آنجا محل بوسه های من است..

وحید_عیسوی

دستانت را باز بگذار

انهدام
از میان کلمه ها
بلند می شود
تو از میان همه مرد ها
بلند می شوی
و من
از میان تو و جمله
پرواز را انتخاب..

دستانت را باز بگذار

آسو_اوستا

اسم تو را که می برم

اسم تو را که می برم

نمی دانی

چه برقی می زند

چشم های دلم

و چه می لرزد

مثل پروانه ای نشسته بر گل سرخ

پرویز صادقی

من آن درختم، کاغذ شدم

من آن درختم، کاغذ شدم
دیوان شعرعاشقانه برایت
در وجود خود بنویسم

علیرضا زرین

آفتاب را دوست دارم

آفتاب را دوست دارم

به خاطر پیراهنت روی طناب رخت

باران را

اگر که می بارد

برچتر آبی تو

و چون تو نماز می خوانی

من خداپرست شده ام...

(بیژن نجدی)

دلم دیگر به زندگی گرم نیست.

دلم دیگر به زندگی گرم نیست.

مادر می گوید:

باید کمی به خودت برسی!

اما چگونه

وقتی از هر طرف می روم، به تو

می رسم؟!

(رضا کاظمی)