وقتی خدا بهشت معطر درست کرد

وقتی خدا بهشت معطر درست کرد

از برگ گل برای تـو پیکر درست کرد

می شدکه مهربان وپرازعشق وبا وفا

اما تو را بـه شیوه ی دیگر درست کرد

یعنـــی برای عشوه ی خونریزت ای عزیز

ابرو نساخت ، تیغه ی خنجر درست کرد

او قصد خیر داشت که زیبایت آفرید

اما قشنگ بودن تو شر درست کرد

بالا بلند من تــو کجایــی و من کجا ؟

ما را مگر نه اینکه برابر درست کرد ؟

دانست که تا ابد به تو هرگز نمی رسم

روز ازل دو چشـــم مرا تــــر درست کرد

با چند استـخوان قفس سینه ی مرا

زندان بی دریچه و بی در درست کرد

تا خویش را همیشه بکوبد به سینه ام

قلب مـرا شبیـــه کبــــوتر درست کــرد

این شعر هم که مملو از اشک و آه شد

باید دوباره خــــط زد و از سر درست کرد

تا دل نشود عاشق

تا دل نشود عاشق
دیوانه نمی گردد
تا نگذرد از تن
جانانه نمی گردد
گریان نشود چشمی
تا آنکه نسوزد دل

بیهوده بگرد شمع
پروانه نمی گردد

دیوار سکوت لبانت ترک خورده

دیوار سکوت لبانت ترک خورده
خودم را حبس کرده ام
در تنگنای اذکار زبانت،
شاید لحظه ای ترحم باران
بر جانم ممکن شود
و غزلی ناب بوسه زند
در این ظلمت کویر
بر پیاله ی چشمان ستاره ها!


مرتضی سنجری

مگر از عشق می توان برید

مگر از عشق می توان برید
وقتی پایِ چشم های تو
در میان باشد..


نیلوفر_ثانی

لیوان چای روی میز

لیوان چای روی میز
در انتظار یک بوسه است
نه تو می آیی
و نه او گرم می ماند
چه گناهی دارد
سماوری که داغ دیده است؟!

ادامه دهنده(خدایاشکرت)

نشسته ام وسط زندگی، صبور، غمگین،
امیدوار، خسته و ادامه دهنده، و ادامه دهنده...

​ همیشہ یہ چیزے واسہ

 

همیشہ یہ چیزے واسہ
بہ دست آوردن داشتہ باشید
یہ چیزے واسہ جنگیدن
مهم نیست مادے و غیر مادیش
یہ چیزے واسہ خواستن داشتہ باشید
اونجا کہ احساس بے نیازے میکنے
اونجا کہ دلت هیچے نمیخواد،از دست میرے...

من گمان میکردم که

من گمان میکردم که برای دلباخته کردنش باید لبخند برلبانش بنشانم،

ولی هربار که می‌خندید این من بودم که عاشقش میشدم ..


ماریانو رومور

از صدای گذر آب چنان فهمیدم

از صدای گذر آب چنان فهمیدم
تندتر از آب روان عمر گران میگذرد
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست

گاه می‌پرسند از من، عاشقش هستی هنوز؟

گاه می‌پرسند از من، عاشقش هستی هنوز؟
بی تفاوت بودنم را گریه می‌ریزد به هم!

فرامرز عرب عامری