وقتی خدا بهشت معطر درست کرد

وقتی خدا بهشت معطر درست کرد

از برگ گل برای تـو پیکر درست کرد

می شدکه مهربان وپرازعشق وبا وفا

اما تو را بـه شیوه ی دیگر درست کرد

یعنـــی برای عشوه ی خونریزت ای عزیز

ابرو نساخت ، تیغه ی خنجر درست کرد

او قصد خیر داشت که زیبایت آفرید

اما قشنگ بودن تو شر درست کرد

بالا بلند من تــو کجایــی و من کجا ؟

ما را مگر نه اینکه برابر درست کرد ؟

دانست که تا ابد به تو هرگز نمی رسم

روز ازل دو چشـــم مرا تــــر درست کرد

با چند استـخوان قفس سینه ی مرا

زندان بی دریچه و بی در درست کرد

تا خویش را همیشه بکوبد به سینه ام

قلب مـرا شبیـــه کبــــوتر درست کــرد

این شعر هم که مملو از اشک و آه شد

باید دوباره خــــط زد و از سر درست کرد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.