از او گفتی نگران

از او گفتی

نگران

پرسیدی آیا می‌شناسمش

پرده را کنار زدم

لرزش دست‌هایم را در جیبم گذاشتم

گفتم نه

با او می‌خوابیدم

بیدار می‌شدم

می‌خندیدم

می‌گریستم

جنونی که در چشم‌هایم دیده بودی.

سارا محمدی اردهالی

دعای عقربه کوچک بود

دعای عقربه کوچک بود

یا بزرگ

تکرار عشقبازی دیشب؟

-------

دوستت دارم

از دهان کدامشان پرید

دیشب

عقربه کوچک یا بزرگ؟


آرزو خمسه کجوری

هر که خود داند و ‏خدای دلش

هر که خود داند و
‏خدای دلش
که چه دردی ست
‏در کجای دلش


مهدی_اخوان_ثالث

ز نامردان علاج درد خود جستن، بدان مـاند؛

ز نامردان علاج درد خود جستن، بدان مـاند؛
که خار از پا برون آرد کسی، با نیش عقرب‌‌ها...

صائب تبریزی

باغ نومیدان، چشم در راه بهاری نیست

گو برویَد یا نرویَد
هرچه در هرجاکه خواهد یا نمی‌خواهد،
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست

میان من و تو «و» حرف ربط نیست؛

میان من و تو
«و» حرف ربط نیست؛
حرف اضافه است!
من توام!
میان ما فاصله نیست.


داریوش فرزانه

ببین باران دوباره شروعش کردی

ببین باران دوباره شروعش کردی
نم نم به شیشه دلم زدی
دلم دوباره خواستن یادش آمد!
ببین باران تو باز گفتی بزن بیرون
رسیدم به کوچه تاریک و دل تنگ ...
کوچه ای که شاعر نوشته بود بر دیوارش
... سر می شکند دیوارش!
ببین باران توی دلم باز زنده عشقش کردی
همین شر شر که تو می باریدی
چشمانم تر
گونه هایم خیس
دهانم شور
باران باران باران
ببار امشب
شاید پشت پنجره اتاقش
ببینمش قبل طلوع

رامین سعیدی