سمفونی مردگان

عادت کرده‌ایم هر روز دوش بگیریم،
اما یادمان می‌رود که ذهن‌مان هم به دوش نیاز دارد!!

گاهی با یک غزل حافظ می‌توان دوش ذهنی گرفت و خوابید.
یک شعر از فروغ،
تکه‌ای از بیهقی،
صفحه‌ای از مزامیر،
عبارتی از گراهام گرین،
جمله‌ای از شکسپیر،
خطی از نیما،
ولی غافلیم...!

شبانه روز چقدر خبر و گزارش و مطلب آشغال می‌تپانیم توی کله‌مان؟

بعد هم با همان کله‌ی بادکرده به رختخواب می‌رویم
و توقع داریم در خواب پدربزرگ‌مان را ببینیم که یک گلابی پوست کنده و با لبخند می‌گوید بفرما!

سمفونی مردگان

عباس_معروفی

گاهی باید یاد گرفت

گاهی باید یاد گرفت
همیشه دلی که برایت می‌تپد
ماندگار نیست

باید یاد گرفت
که قدر بعضی از لحظه‌ها
را بیشتر دانست

باید یاد گرفت
گاهی ممکن است
آنقدر تنها شوی
که هیچ چشمی اتفاقی هم تورا نبیند

#ژوان_هریس

یک موسیقی هست!

یک موسیقی هست!
فقط یک موسیقی که همیشه شنیده می شود
و سازنده اش هیچگاه از نواختن خسته نمی شود
این موسیقی برای کسی غیر از ما نواخته نمی شود
این موسیقی را کسی جز ما نمی شنود
این موسیقی در ذهن ما جریان دارد
این موسیقی نام کسی است که دوستش داریم
و روزی از دست داده ایم!
#محمد_عسگری_ساج

و من تو را دوست میدارم...

و
من تو را
دوست میدارم...
و من
تنفس تو را...
مگو های راز آلود تو را...
دوست میدارم...


سید_علی_صالحی

ما که جوانی نکردیم !

ما که جوانی نکردیم !
یعنی وقت و حوصله اش را نداشتیم !
ما سرمان شلوغ بود ، خیلی شلوغ !!!
به قدری فکر و مشغله رویِ سرمان سنگینی می کرد ، که درک درستی از سن و سال نداشتیم ...
ما حتی کودکی هم نکردیم ،
چشم باز کردیم و پیر بودیم ...
جوری شکستیم ، که زبانِ اعتراضمان ، بند آمد !
ما قربانیانِ بدترین برهه ی تاریخ بودیم !
نسلِ جوانی هایِ بر باد رفته ...
نسلِ بحران و بلا تکلیفی ...
نسلی که بدونِ فریاد ، در دلِ آتشِ زمانه سوخت !
ما کم سن و سال ترین سالمندانِ تاریخ بودیم !

گلچهره مپرس

گلچهره مپرس
پروانه‌ی تو
بی تو
کجا رها شد..


فریدون_مشیری