بالا میروم

بالا میروم

از خیالت

در خیابانی که

هر لحظه

دار می زند

افکاری که

به جرم لبخندهای تو

چشمان تمام پنجره ها را

پرده می کشند


((آرمیتا مولوی))

آرزو میکنم که خنده ات

آرزو میکنم که خنده ات

تنها به عادت مرسوم "عکس گرفتن"

نبوده باشد !

و تو خندیده باشی

در آن لحظه از ته دل...

چرا که خنده ی تو

جهان را زیبا میکند...


((یغما گلرویی))

ز خویش کوچ کرده ام به شوق آشیانه ات

ز خویش کوچ کرده ام به شوق آشیانه ات

به شوق بوسه های گاه گاه بی بهانه ات

من از دو میوه ی لبت فریب خورده ام ببین

هبوط می کند سرم به روی خاک شانه ات

چنان کتیبه ها خدا تو را نوشت و مشکل است

گره گشایی از رموز زلف محرمانه ات

کمر به فتح موی تا کمر رسیده بسته ام

چگونه است با سپاه دست من میانه ات؟

"به تارهای موی او بداهه زخمه می زنم"

"بخواب" ساز من به بخت پوچ بی ترانه ات

سینا سازگاری اردکانی

جهان از آغاز تا پایان شعری‌ست

جهان از آغاز
تا پایان
شعری‌ست
محزون
کسی در خواهد زد
و خواهد آمد
که چشمان تو را
خواهد داشت
و همان حرف تو را
خواهد زد
ولی من او را
نخواهم شناخت

بیژن جلالی

یه روزایی تو کافه ها... یادتم

یه روزایی تو کافه ها... یادتم
یه روزایی که حالِ من خوب نیس
بگو آخه کی بعدِ تنها شدن
میتونه بگه حالش ، آشوب نیس..

#مروارید_سیفی

تو را می بینم که از قاره ای بعید می آیی

تو را می بینم
که از قاره ای بعید می آیی
و شتابان بر آب ها گام بر می داری
تا با من قهوه بنوشی
همان طور که عادت ما بود
پیش از آن که بمیری
میان ِ ما اتفاقی نیفتاده است
و من قرار های پنهانی مان را
حفظ کرد ه ام

اگر چه آدمیان پیرامونم
بر این گمانند
که هر کس مُرد
دیگر باز نمی گردد

غاده السمان

غریبی بودم و گم‌کرده راهی

غریبی بودم و گم‌کرده راهی
مرا با خود به هر سویی کشاندند
شنیدم بارها از رهگذاران
که زیر لب مرا «دیوانه» خواندند...

#فریدون_مشیری