مرا به نام خود بخوان

مرا به نام خود بخوان
همان که در تب تو مُرد
همان که سال های سال
نشست و ثانیه شِمُرد
مرا به نام خود بخوان
بخوان عزیز مهربان
بخوان که این عطش مرا
کشیده تا بدین مکان
غمی نشسته بر دلم
سکوت و بغض بر لبم
بخوان مرا به نام خود
مرا به نام خود بخوان

علی صفری

قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم

قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم

از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم

من به دنبال تو با عقربه‌ها می‌چرخم

عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم

عشق یعنی که تو از آن دگری باشی و من -

عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم !

چه غمی بیشتر از این که تو جایی باشی

بشود دور و برت باشم و جرات نکنم ...

عشق تو از ته دل عمر مرا نفرین کرد

بی‌تو یک روز نیامد که دعایت نکنم

بی‌تو باران بزند خیس‌ترین رهگذرم

تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم !

بی‌تو با خاطره‌ات هم سر دعوا دارم؛

قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم ...

 

-       علی صفری

قول دادم به کسی غیرِ تو عادت نکنم

قول دادم به کسی غیرِ تو عادت نکنم
از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم


من به دنبال تو با عقربه ها می چرخم
عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم


عشق یعنی که تو از آنِ کسی باشی و من
عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم !


چه غمی بیشتر از اینکه تو جایی باشی
بشود دور و برت باشم و جرات نکنم!


عشق تو از ته دل، عمر مرا نفرین کرد...

بی تو یک روز نیامد که دعایت نکنم !


بی تو باران بزند خیس ترین رهگذرم
تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم


بی تو با خاطره ات هم سر دعوا دارم...

قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم !

 

"علی صفری"

بیمار توام ، امید ارزانی کن

با کافر چشم خود مسلمانی کن

بیمار توام ، امید ارزانی کن

تشخیص پزشک خستگی از دنیاست

با من بنشین و چای درمانی کن

- علی صفری

تو رفته ای و کماکان خیال می بافم

تو رفته ای و کماکان خیال می بافم

برای گردن پاییز شال می بافم

نشسته ام که به قولم عمل کنم بی تو

نشسته ام که خودم را بغل کنم بی تو

نشسته ام که به قولم وفا کنم شاید...


نشسته ام سر قولی که داده ایم به هم

نشسته ام سر قولم که بی تو جان بکنم

کنارخاطره هایی که رفتی از دستم

کنار خاطره هایی که عاشقت هستم

کنار خاطره هایی که از تو لبریزم

کنار خاطره هایی که چای میریزم

و دیر می رسی و چای سرد خواهد شد

و باز کودک این شعر مرد خواهد شد

و دیر میرسی و باز روبروی منی

به باد رفته ترین کاخ آرزوی منی

تو نام کوچک عشقی که بر زبان من است

و خاطرات پر از عشق تو جهان من است

کجای فاصله هایی که ناپدید شدی

خودت "هزار امیدی" که نا امید شدی

همیشه آخر این داستان یکی تنهاست

رها شدن غم دنیای بادبادکهاست

تو روبروی منی مثل روزهای قدیم

دوباره حرف زدیم و دوباره حرف زدیم...

تو رفته ای و کماکان خیال می بافم

برای گردن پاییز شال می بافم


- علی صفری

بیا دیگر به تاثیر مسکّن‌ها امیدی نیست

بیا دیگر به تاثیر مسکّن‌ها امیدی نیست‌
میان کلّ داروها فقط چشمت اثر دارد‌

امان از رازهایی که درون سینه می‌مانند‌
و گریه قصد دارد تا از آن‌ها پرده بردارد...‌


علی_صفری‌

هرچه میخواهى بِبَر

هرچه میخواهى بِبَر

اما

مـرا از یاد، نـه ...


على صفرى

باز با ارتش زیبایی تو درگیرم

باز با ارتش زیبایی تو درگیرم
خط چشمت خبر از خط مقدم دارد

وعده های سر خرمن همه ارزانی شیخ
با تو هر لحظه دلم میل جهنم دارد!