ببین که بهار من چقدر ، زمستانی ست

ببین که
بهار من
چقدر ، زمستانی ست
و چشم های بی قرارم
همیشه، بارانی ست
به شکوه ،ریش شد
دل غمین
ک خسته ام
نه آبادم
که این
اوج ویرانی ست
به سر نشسته
قاصدک پیری
به گیسوان بلندم
تمام عمر گذشت و
اوج پشیمانی ست
نبوده هیچ وقت
قراری
به بی قراری هایم
نگاهی گرم
آرامش
این دریای طوفانی ست
به خون دل
شستم ؛دست
از آدم‌های بی احساس
که مامن امن
برایم
بجز
آغوش انسانی ست
به غصه
قصه ها دارم
غمین و خسته و تنها
مگر خدا
پناهم باشد
که چاره ی
هر پریشانی ست
عجب
حکایتی ست
داستان من و دنیا
که تن
خسته از نفس و
محکوم و زندانی ست
بخوان مرا
بخوان مرا
خدای مهربان من
که زمین سرد و
آرزوی بلندم
پروازی، آسمانی ست

مریم ابراهیمی

آیینه جان، حاجی و مکّـه؟ یاد ما کردی؟

آیینه جان، حاجی و مکّـه؟ یاد ما کردی؟
یاد رفیقان به محنت مبتلا کردی؟

از بعد عـمری یاد یار عهد دقیانــوس؟
از بعد عـمری یاد یار نـخـ نما کردی؟

جای تعجّب دارد و کم هم ندارد که
بعد از قرونی یاد آیین وفا کردی

یک در هزارِ احتمالاتِ مقـدّر بـود
کاری که دور امروز از ذهن قضا کردی

خورشیدِ امروز از کدامین سمت عالم خاسـت
که یاد ما و ظلمت شبـ های ما کردی؟                                

شاید شنیدی شمع شامم رو به خاموشی سـت
روشن شدی، به صبح صادق اقتدا کردی؟

شاید شنیدی دردهایم رو به پایانـ ند
دیگ مرامت غـل زده، فکر دوا کردی؟

با اینـ که ما از پای ماندیم و تو تازاندی
در نیمه های راهـ ها ما را رها کردی

با اینـ که با ما هرچه این نودولتان کردنـد
تو با سکوت سردت اعلان رضا کردی

با اینـ که با ما هرچه کردی بیـ وفایی بـود
با اینـ همه با ما نمیـ گویم جفا کردی

دیگر گذشته ست و نه میـ گویم گناهت بود
دیگر گذشته ست و نه میـ پرسم چرا کردی؟

باز آمدی بعد از تمام قصه.. یعنی دیــــــــر
در میل دیدارم به مرگم اقتدا کردی

حالا فقط خاکسترش در بــاد میـ رقصد
آن آتش سوزان عشقی که به پا کردی

حالا فقط آواری از یک قصر رؤیایی ســت
آن آرزوهایی که یک روزی بنا کردی


ارشک علیپور

شبی بر رگ جان زدی نیشتر

شبی بر رگ جان زدی نیشتر
که از خویش دوری، ز ما بیشتر

ز غوغای عالم برون شو دمی
به خویش آ، نباشد تو را خویشتر

محمدعلى دهقانى

السلام علیک یا صاحب الزمان


                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=

محمد

واکنش بـر حمله ی صهیـون شد

واکنش بـر حمله ی صهیـون شد
صـاعقـه بـر دشمـنِ ملعـون شد
عقـده های مـا هنـوز سر وا نکرد
این اشارت بهـرِ یک مضمون شد
دست اگر از پـا خطـا کـرد اهرمن
در چنین سودا یقین مغبـون شد
هـاتفــی داده نــدا ایـن نکتــه را
قولِ رب بر نصرِدین مشحون شد
رمز شعر
الف: ترکیب حرف اول مصراع فرد
ب: ترکیب حرف اول مصراع زوج

سلیمان ابوالقاسمی

من ساحلی پر تلاطمم

من ساحلی پر تلاطمم
جای پای زیادی در من است
هیچکدام را نمی شناسم
جز رد آن کس که
گلی کاشت
و من
آن را به تو هدیه دادم
و تو رفتی
راستی
تو کیستی؟؟؟؟


شادی خانی

مرا نخواستی

مرا نخواستی
حق داری
این روزها
کسی برای نان آجرشده
تره هم خرد نمی کند


ابوطالب احمدی

خطا گفت انکس که بر ما بگفت

خطا گفت انکس که بر ما بگفت
گل نسترن از دل خاک شکفت
اگر همت نور خورشید نبود
گل نسترن کی دهان می گشود
اگر باد و باران نبود کار ساز
که کی می شد ان نسترن سر فراز
ببین قدرت دانش کردگار
چه افریده است درین روزگار
مگو این جهان سر بخودامده
ترا باوریست این چنین بیهده
همه سنبل و یاسمن در بهار
به بار اید از همت کردگار


قاسم بهزادپور

روزی‌که‌ تو را پنجره‌ها دزدیدند...

روزی‌که‌ تو را پنجره‌ها دزدیدند...
دنیای مرا دلهره‌ها دزدیدند...

دیگر به لبم نیامده لبخندی...
لبخندِ مرا خاطره‌ها دزدیدند...


حسن کریم‌زاده اردکانی