من امشب ماه را گُم کرده ام

من امشب ماه را گُم کرده ام
کوچه تاریک است و راه خانه را گم کرده ام

یک شبی با من ازاین جا رد شدی
آن شب و آن خاطره , آن راه را گم کرده ام

گفته بودی آمدی دل را تصاحب کرده ای
من خود دل را نه صاحب خانه را گم کرده ام

عهد کردیم از من و من از تو و جان در دل و روح همیم
من ولی جان را میان این همه گم کرده ام

رفتی و بی من از اینجا رد شدی
خوش گذشتی من خودِ خودرا خودم گم کرده ام...


سعیده رضائی

آنقدرها این دلم تنگ شد ..

آنقدرها این دلم تنگ شد ..

از نبودنت..

و ندیدنت..

که جایی برای تو نماند..!

دلم را مچاله شده..

به کناری گذاشتم..

اگر بیایی هم ..

دگر جایی نداری..!

اکنون این منم..

بی دلِ بی دل....

مجید جاوید

با سرانگشت ...

با سرانگشت ...
همه ی نت های تنم را...
می نوازی ...
و من...
می رقصم و...
آواز می خوانم
به ردیف بوسه ها که می رسی...
روی ملودی عشق...
دلم کوک می شود...
کوکِ کوک...


سوسن_درفش

همیشه در خیالِ من

همیشه در خیالِ من
زِ شعله گرم تر تویى
چه گرم دوست دارمت...


سیمین_بهبهانی

در من رهگذریست

در من رهگذریست
که گام هایش
عاشقانه ترینها را می نوازد.


کیارش شیربندی

“زیباترین دریا

“زیباترین دریا
دریایی است که هنوز در آن نرانده ایم.

زیباترین کودک
کودکی است که هنوز مانده تا بزرگ شود

زیباترین روز
روزی است که هنوز نزیسته ایم


و زیباترین حرفی که می خواهم به تو بگویم
آن حرفی است که هنوز بر زبانم نیامده است.”

― ناظم حکمت
ترجمه: سیناعباسی

من از تمام شهر که نه...

من از تمام شهر که نه...
از تمام جهان بریدم و
به تو رسیده ام....
من از خیالهای دور
من از سراب های شوم
من از هزار و یک شب
شهرزاد قصه گو...
گذشتم و دویدم و نفس زنان
به تو رسیده ام..
تو سایه بر سرم شدی
تنیده بر تنم شدی
همه جهان من...
جهان کوچکم شدی...
چه خوش جهان کوچکی
ک بازوان تو شود...
تمام طول و عرض آن...


سحر زارعی