ای عشق مرا آشفته و رسوای جهانم کردی

ای عشق مرا آشفته و رسوای جهانم کردی
تو مرا واله از این آه جگرسوز در عالم کردی

از عشق تو‌ آواره و سرگردان این‌ دیارم هنوز
بازیچه دست سرنوشت  که تنها ترینم‌  هنوز

من شکایت به کجا باید برم از این آه و فغان
ناله عشق شنیدم از نی با شِکوه در این زمان


دیر زمانی است دلم گرم این آتش عشق است
دلتنگی چه سود, تا دل گرو آرامش عشق است

کاش باز هم چشمها ببند و دل لرزد به عشق
دلِ آشوبم بلرزد ز دیدنت, می ارزد به عشق

عسل ناظمی

در میان کوچه

در میان کوچه
من گمان می کردم روز شده
همه جا همهمه بود
ناگهان پنجره ها روشن شد
کفِ کوچه کمی نمناک بود
نور بیرون شده از پنجره را
کف کوچه به هوایی که پر از ابر سیاهی شده بود

هدیه بداد
چون که نمناکی آن ابر سیاه
به کف کوچه ی ما صیقل داد
کوچه ی خانه ی ما آینه شد
آینه خورشید را پیدا کرد
در میان شب پر رنگِ سیاه
روزی آمد که فقط روز نبود
روز ما روشن بود
روشنی را خورشید خودش از آینه ی کوچه گرفت
کوچه ی ما دو شب را روز بود
تا که یک پنجره ای تاریک شد
همه گفتند که این پنجره در خانه ی کیست؟
آسمان گفت که این پنجره در خانه ی امید است!!


پوریا معصومی

مثل من می بارد از غم آسمان هم بعد تو

مثل من می بارد از غم آسمان هم بعد تو
رنگ می بازد گلِ رنگین کمان هم بعد تو

می کند باران توقف در مسیـــرِ آبریز
بس که میسوزد گلوی ناودان هم بعد تو

با مرورِ خاطراتت چای می نوشم ولی
تابِ دلتنگی ندارد استکان هم بعد تو


گرچــه دیگر بر نمی گردد الهه غرق ناز
گوشه ای از غم نمی خواند بنان هم بعد تو

بازهم در اوجِ بی صبری هوا ابری شده
با خودش درگیر خواهد شد جهان هم بعد تو

میکِشد زانوی ماتم را زمستان در بغل
بند می آید نفسهای خزان هم بعد تو

بی خیــالِ ساعتِ شماطه دارِ روی میز
حق ندارد بگذرد حتی زمان هم بعد تو

مهین خادمی

راز چشمانت چیست؟

راز چشمانت چیست؟
قلبم دیکته می کند
ودستانم می نویسد


میترا_پرنیان

چقدر این پچ پچ های عاشقانه را دوست دارم

چقدر این پچ پچ های عاشقانه را دوست دارم

مثل لالایی آرامم می کند

باران را می گویم


میترا_پرنیان

تو پرستویی بودی درکنج دیوار

تو پرستویی بودی درکنج دیوار
ومن به دنبال تو سرگردان
درته,تکه ای از دیوار,قناری آشفته
لایه آهن وسرب های,داغ وگذاخته
وعشق آن هیجان آزار,دنبال تو
بی هراس از غم زندگی
توپرواز می کردی ومن اوج می گرفتم
تا رسیدن به خداوند,وتو رها می شدی
رها,جان فرشتگان خدا
ومن حیران شما بودم...


مهتاب آقازاده

وای از آن تیرِنگاهی که زدی جانم

وای از آن تیرِنگاهی که زدی جانم
زخمِ شیرین, که هرگز نَرَوَد یادم

وحشیِ جنگلِ گیسویِ پریشانِ تو ام
بوسه ی داغِ شبِ سینه ی صحرایِ توام

دفترِ خاطره در خلوتِ رویایِ منی
کوکبِ نازِ شبِ چاردهِ و ماوای منی

محفلِ کویِ حیا, معبدِ چشمانِ تو دارد
غنچه ی سرخِ حریر, جوی زنخدانِ تو دارد

هر چشیدم نابِ شهد از حُسن تابشِ تو
بر تپید از کامِ من آن رامِ سر کشِ تو

فرهان احمدیان

بهار تویی

بهار تویی
که هرشاخه ی ِشکسته ام
باتو هوس ِجوانه میکند

نیلوفر_ثانی