راز چشمانت چیست؟

راز چشمانت چیست؟
قلبم دیکته می کند
ودستانم می نویسد


میترا_پرنیان

چقدر این پچ پچ های عاشقانه را دوست دارم

چقدر این پچ پچ های عاشقانه را دوست دارم

مثل لالایی آرامم می کند

باران را می گویم


میترا_پرنیان

دلم آتش زیر خاکستر است

دلم
آتش
زیر خاکستر است
به باران بگو
هرچه می خواهی ببار
این شعله
خاموش نمی شود


میتراپرنیان

هیچ آهنگی زیباتر از

هیچ آهنگی زیباتر از
صدای عشق نیست
مرا با عشق بخوان
مرا شعر بدان
واژه هایم را به رقص ار
در اتاق تنهایی کامت
سکوت را بشکن
لمس کن در مرز لبهایت
اوای مستانه حروف را
ببین چگونه با حرم نفس هایت
گرم میشوند
بگذار عشق لبهایت راببوسد
میترا_پرنیان

کاش ابر بودم

کاش ابر بودم

سایه می دادم تو را

می شدم باران

می باریدم برتنت

میترا_پرنیان

باید برمی گشتی

باید برمی گشتی
ولی دیگر مهم نبود
ماهی را هر وقت
از آب بگیری می میرد


میترا_پرنیان

برگهای ریخته را به شاخه می چسبانم

برگهای ریخته را به شاخه می چسبانم
و ساقه های شکسته را پیوند می زنم
به تنی که بی تو
سبز بودن را نمی داند

تا عشق دوباره جوانه بزند

میتراپرنیان

کی در من حلول کرده ای

کی در من حلول کرده ای
که آینه ها همه
تو را نشانم می دهند


میتراپرنیان

حرف های عاشقانه را کنار بگذار

حرف های عاشقانه را کنار بگذار
کمی نزدیکتر بیا
چشم ها زیباتر سخن می گویند

میتراپرنیان

می سوزاند

می سوزاند
اندوه شب را
شعله های آتشین
چشم هایت
پس می نوشم
نگاهت را
به سلامتی عشق که آتش را آفرید


میتراپرنیان