به جای سفر به ماه

به جای سفر به ماه
من ترجیح می دهم
در تو سفر کنم
در رطوبت گیسوان تو
تا امتداد رودی از روح مسیحایی ات
به وقت ظهر تابستان نگاهت
در مرتفع ترین نقطه می ایستم
و به زیبایی چشمانت
که دشتی از شمعدانی ست
خیره می شوم
جمعه را از تقویم خط می زنم
تا غروب دل انگیزی داشته باشیم
و شب را با گرمای دستانت
از سرما خالی می کنم
و شب را با گرمای دستانت
از سرما خالی می کنم
پاییز را هر طور شده
به پشت پنجره می کشانم
و آنگاه که پرده را کنار می زنم
تو در زیبا ترین قامت خود
روی صندلی نشسته ای
و با ویولون سِل
نت ها را چون پروانه هایی
در باغ روانه می کنی
به خواب که می روی
و پلک هایت
پرده ی صحنه ی نمایش کوچکمان می شود
و من تا طلوع خورشید
به این سفر فکر می کنم
آری به جای سفر به ماه
من در تو سفر می کنم...


شروین اعتمادی

تو تبعیدگاهی

‌‌«أنت منفى وأنا لاجئة أبحث عن وطن...»
تو تبعیدگاهی
و من پناهجویی به دنبالِ وطن...


وفاء_الراجح

طعم رسیدن به تو

طعم رسیدن به تو
عجیب، شیرین است
من تورا...
لابه لای شعرهایم
زیسته ام!
نه حسرتی است...
نه گله ای....
من از قبل
به تو‌ رسیده ام...


زینب احمدی

زمستان های بی برف بی رحم ترند،

زمستان های بی برف بی رحم ترند،
مثل زنانِ بی عشق، مثل من که نامت را هم فراموش کرده‌ام اما هنوز دوستت دارم...

اهورا_فروزان

خواب تو را دیدم

خواب تو را دیدم
چون ماه تمام
صحنه شب را
روشن کرده بودی
عاشقان
پای پیاده
زمزمه کنان
رو به سوی ماه
بیقرار
می‌رفتند
و من خیره
به ماه
با خود می‌گفتم
این ماه
مال من است
از او
دل بکنید

مهرداد درگاهی

خیلی از آدمها . . .

خیلی از آدمها . . .
توی جیبشان
آدرسی گمشده دارند
یک خیابان . . .
یک کوچه . . .
یک خونه . . .
وبی آنکه
باور داشته باشند
آن یک نفر . . .
دیگر وجود ندارد.


رحیم فخوری