گاهی شک می کنم

گاهی شک می کنم
من نگارم یا شکار
وعده دارم یا قرار
فرق این دو میدانی ،نگار
وعده را مژده بدانش از قرار
حکم دل هم بی قرار
بند و بست قلب مسکینم بگو
میله های سینه ام ،زندانِ بی دینم بگو
شیوه و وصل و فراغ
مُهربر جان داغ داغ
قید مختص حالت درمکان
پس شکارم نی نگار


رضا شاه شرقی

تو کدام شعری؟

تو کدام شعری؟
ستاره
کدام منظومه ای
روشنایِ کدام خورشیدى
یا سروده
کدام ماه از سالی

مرا در بند بازوانت
نگهدار ...
که اسارت در میان بازوان تو
چه شیرین است
سپر باش
میان من و دنیا
که دنیا در تو تجلی خواهد کرد
در من ببند
چون سدی عظیم
که در سایه ی تو من دریاچه یی
آرام
و آسمان
دائم اردیبهشت خواهم بود ...

کیستی
که دوست داشتنت رهایی ندارد؟


فاطمه دانشور

این مستی من زشوق خندیدن توست

این مستی من زشوق خندیدن توست
این ناله دل ز روی رنجیدن توست
گر دیدن تو شود برایم مشکل
در حسرت من همیشه بوسیدن توست


یونس خواجه

کاش میشد تا ابد در بعضی لحظه ها زندگی کرد

کاش میشد تا ابد در بعضی لحظه ها زندگی کرد
کاش می شد صدای خنده ات را قاب بگیرم
بگذارم کنار پنجره
روبه روی آن درخت اقاقیا که عطر ملموسش در کوچه پیچیده
تو بخندی و من تا همیشه به تو چشم بدوزم
ای افسوس از این کار جهان
افسوس از اینکه نمی شود
و نمی‌توان
توی چنین لحظات مقدسی زندگی کرد
به راستی که چه سعادتی می خواهد زندگی کردن در لحظاتی که با حضور تو رنگ میگیرند
نیوشا احمدی

درون من پروانه‌ای رو به مرگ است

درون من
پروانه‌ای
رو به مرگ است
وقتی تو را
با دیگری دید…


محمدرضانعمت پور

کاش می شد

کاش می شد
زخم هایم را
یک به یک گره می زدم
یادت هست ؟
در بستری از انتظار و بوسه
تار و پود موهای تو را
با خیال عاشقی هایم می بافتم
کاش بیایی
تمام زخم های پریشانم را
با صبر و اشتیاق آغوشت شانه کنی
اصلا تو بیا
من تمام خودم را
می بافم به رد پای تو

علیرضا اسفندیاری

بی‌آنکه دریابم

بی‌آنکه دریابم
مرا در بر گرفتی
بی‌آنکه بخوابم
رویای هر لحظه‌ام شدی
بی‌آنکه بخواهم
خواهش هرروزه‌ام شدی
بی‌آنکه ببینم
تصویر زندگی‌ام شدی
بی‌آنکه بشنوم
نغمه عاشقانه‌ام شدی


مهرداد درگاهی