کاش می شد

کاش می شد
زخم هایم را
یک به یک گره می زدم
یادت هست ؟
در بستری از انتظار و بوسه
تار و پود موهای تو را
با خیال عاشقی هایم می بافتم
کاش بیایی
تمام زخم های پریشانم را
با صبر و اشتیاق آغوشت شانه کنی
اصلا تو بیا
من تمام خودم را
می بافم به رد پای تو

علیرضا اسفندیاری

پشت آن پلک های شب زده

پشت آن پلک های شب زده
یک روشنا برایت گذاشته ام
سر دو راهی خیال
از شب که عبور کنی
می رسی
به طلوع چشم هایم
ببین چقدر نزدیکم
اگر بیایی
ببین چقدر رسیدن
منتظر آمدن توست


علیرضا_اسفندیاری

دیگر از هر چیز دو نفره ای متنفرم!

دیگر از هر چیز دو نفره ای
متنفرم!
قبل از تو
می دانستم یک نفرم.
باکی هم نبود.

بعد از تو فهمیدم
دیگر دو نفر نیستیم...
و این یعنی ترس از تنهایی!


علیرضا_اسفندیاری

اگر از کمندِ عشقت بروم ، کجا گریزم ؟!

اگر از کمندِ عشقت بروم ، کجا گریزم ؟!
که خلاص ، بی تو ؛ بند است ،
و حیات ، بی تو ؛ زندان ...

 

"سعدی"

 

پ.ن 1:

"لای" موهایت
تنها نُتی ست که
اگر به دستم برسد
تمام موسیقی های عاشقانه‌ی
جهان را با آن می نوازم...


‌" علیرضا اسفندیاری"

 

پ.ن2:
بانو...!
می شود من همان آدم خیالیِ تنهایتان باشم که... جلوی تمامِ آینه های قدیِِ عمرت برایش دلبرانه رقصیدید...؟
می شود من... همانی باشم که وقت خرید در خیالت میگفت:
این بیشتر بهت میاد...
می شود همان نیامده ای باشم که همیشه برایش می پوشید و آرایش می کنید؟
امکان دارد من دلیل بلندیِ زلف شما باشم بانو؟
اصلا...
ای کاش نام کوچکم را...
سلیقه ی شما میگذاشتند...

 

" امیر مهدی زمانی "

آدم های کمی هستند که می دانند

آدم های کمی هستند که می دانند
تنهایی ِ یک نفر حرمت دارد.
همین طور بی هوا سرشان را پایین نمی اندازند و بپرند وسط تنهایی آن فرد..!
چون خوب می دانند که اگر آمدند،
باید بمانند؛
تا آخرش باید بمانند؛
آنقدر که دیگر تنهایی وجود نداشته باشد.
و گرنه مسافرها همیشه موقع خداحافظی،
تنهایی را هزار برابر می کنند...

پاییز را باید با چشم های تو نگاه کرد !

پاییز را باید
با چشم های تو نگاه کرد !
وگرنه برای من
دیگر عاشقانه نیست
این رنگ های پژمرده ی خیابان ها ...

علیرضا_اسفندیاری

مگر تو در کجای این جهانِ هستی زیسته ای،

از او پرسیدم:

مگر تو در کجای این جهانِ هستی زیسته ای،

که هیچ کسی از سرگذشت تو خبر ندارد؟

کمی سکوت کرد...

به آرامی گفت:

«در آغوش کسی که

فکر می کردم دوستم دارد!»




"علیرضا اسفندیاری"

از بس که دوستت دارم؛

از بس که دوستت دارم؛
فکر می‏ کنم
دیگر هیچ دوست داشتنی
همرنگ دوست داشتن‏ های من
نیست!
تو معنی تمام رنگ ‏های دنیایی..

. #علیرضا_اسفندیاری

در یلداهای بی نهایت هر روزمان

در یلداهای بی نهایت هر روزمان

آنقدر به دنبال

آرزوهای گم شده ی خودمان گشتیم

که روزهایمان

به کوتاهی نگاهمان شد!

آرزویم ماندگاری یلدا

در نگاهت است؛

نه فقط در شب هایت...


"علیرضا اسفندیاری"

مگر چند بار عاشقت شدم

علیرضا اسفندیاری:

مگر چند بار عاشقت شدم
که باید
این همه
فراموشت کنم.