دوستت دارم

دوستت دارم
نه از آنگونه
که بلبلی
شاخه گلی
یا که
پروانه‌ای
رقص کنان
دور شعله‌ای
دوستت دارم
آنگونه که
خاک خشکیده
قطره آب را
آنگاه که
لاله صحرایی
از دل خاک
بیرون می‌زند
آن خاک
من بودم
قطره باران
تو بودی
و آن
لاله صحرایی
عشق ما
پس از گذشت
سال‌ها

مهرداد درگاهی

کاش تو اینجا بودی

کاش تو اینجا بودی
تا با تو از
مهر و ماه
می‌گفتم
کاش تو اینجا بودی
تا با تو
سبزه را
سبز می‌کردیم
گل‌های باغچه را
آب می‌دادیم
رقص پروانه را
روی گل سرخ
به تماشا می‌نشستیم
کاش تو اینجا بودی
تا دست در دست هم
زیر باران
بوی نمناک خاک را
فرو می‌بردیم
و رقص قطره‌ها
روی گلبرگ‌های تشنه را
جشن می‌گرفتیم
کاش تو اینجا بودی
تا بی‌خیال نبض زمان
کوچ پرنده‎ها را
نظاره می‌کردیم
کاش تو اینجا بودی


مهرداد درگاهی

تو ماهی و من خورشید

تو ماهی و
من خورشید
به من نگاه کن
آنگونه که
ماه
روشن شود
از خورشید
تو راهی و
من عابر
با من
همراه شو
تا سرمنزل مقصود


مهرداد درگاهی

کنار تو شب

کنار تو شب
ستاره دیدنی بود
گل‌های سرخ باغچه
چیدنی بود
کنار تو
روی برگ‌های پاییزی
راه پیمودنی بود

زیر نم‌نم باران
لب‌های تو بوسیدنی بود
کنار تو
عطر تنت
همچو یک دسته گل یاس
بوییدنی بود
این دل بی‌قرار
هر لحظه
تو را خواستنی بود
کنار تو
من نبودم
همه ذرات وجودم
در نگاه تو روییدنی بود


مهرداد درگاهی

روزی از این روزها

روزی از این روزها
سیر
به تماشای تو خواهم نشست
سر به گریبان تو
پر وسوسه از پای خواهم نشست
خیره به دنیای تو
زنجیر وابستگی
ز هر چه جز تو
خواهم گسست
مست ز لب‌های تو
سر به نیازمندیت
یکسره خواهم ببست


مهرداد درگاهی

حال این روزهایم بارانی است

حال این روزهایم
بارانی است
اما نور
از لای ابرهای ضخیم
زمین سرد دلم را
نشانه گرفته
گرمای دستانت
شوق نگاهت
روی زیبایت
امید را در دلم
زنده کرده


مهرداد درگاهی

زلف بر باد دادی و شد دل از دست

زلف بر باد
دادی و
شد دل از دست
دست بر دل این چنگ زدی و
شدم یکسره
سرمست
کاش تنها مرا بود
هوای آن دل و
آن چشم و
آن لبخند


مهرداد درگاهی

خواب تو را دیدم

خواب تو را دیدم
چون ماه تمام
صحنه شب را
روشن کرده بودی
عاشقان
پای پیاده
زمزمه کنان
رو به سوی ماه
بیقرار
می‌رفتند
و من خیره
به ماه
با خود می‌گفتم
این ماه
مال من است
از او
دل بکنید

مهرداد درگاهی

کنار پنجره‌ای

کنار پنجره‌ای
خیره به
نور ماه
در حالی که
شبی تاریک
در گذر است
یاد ایام گذشته
که چگونه ما را
به هم رساند
و لحظه‌های
خوشی
که منتظرند

مهرداد درگاهی

شب پره

شب پره
سوار بر بال شب
عطر یاس
پر کرده فضای شب
صدای نفس‌هایت
زمزمه مداوم هر شب
آنگاه که تو خوابی
آنگاه که من بیدارم


مهرداد درگاهی